گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد پانزدهم
6 / 4 استواری در گفتار



6 / 5 اشاره، در آن جا که صراحت ، روا نباشد

6 / 4استواری در گفتارقرآن«ای کسانی که ایمان آورده اید ! از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید» .

«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن ، و با آنان به آن [شیوه ای] که نیکوتر است ، مجادله نمای . در حقیقت ، پروردگار تو به [حال] کسی که از راه او منحرف شده ، داناتر ، و او به [حال ]راه یافتگان [نیز ]داناتر است» .

حدیثامام علی علیه السلام :کسی که با استواری سخن گوید ، بسیاریِ فضل خود را آشکار ساخته است .

امام علی علیه السلام :بهترین سخن ، سخن استوار است .

امام علی علیه السلام :بهترین گفتار ، آن است که ترتیب نیک ، بِدان آراستگی بخشد و خاص و عام ، آن را بفهمند .

امام علی علیه السلام :بهترین گفتار ، آن است که گوش ها از آن بیزاری نجویند و فهمش فکرها را خسته نسازد .

ر . ک : ص 195 ح 235 .

6 / 5اشاره، در آن جا که صراحت ، روا نباشدسنن أبی داوود به نقل از عایشه :هر گاه چیزی (سخن ناروایی) از فردی به ایشان می رسید ، نمی فرمود : «فلانی را چه شده که چنین می گوید؟!» ؛ بلکه می فرمود : «مردم را چه شده که چنین و چنان می گویند ؟ !» .

.


ص: 252

المعجم الکبیر عن خوّات بن جبیر :نَزَلنا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ الظَّهرانِ ، فَخَرَجتُ مِن خِبائی ، فَإِذا أنَا بِنِسوَهٍ یَتَحَدَّثنَ فَأَعجَبنَنی ، فَرَجَعتُ فَاستَخرَجتُ عَیبَتی ، فَاستَخرَجتُ مِنها حُلَّهً فَلَبِستُها وجِئتُ فَجَلَستُ مَعَهُنَّ ، وخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن قُبَّتِهِ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّهِ ، ما یُجلِسُکَ مَعَهُنَّ ؟ فَلَمّا رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله هِبتُهُ وَاختَلَطتُ ، قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ جَمَلٌ لی شَرَدَ ، فَأَنَا أبتَغی لَهُ قَیدا ، فَمَضی . . . وتَوَضَّأَ فَأَقبَلَ وَالماءُ یَسیلُ مِن لِحیَتِهِ عَلی صَدرِهِ أو قالَ : یَقطُرُ مِن لِحیَتِهِ عَلی صَدرِهِ فَقالَ : أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ جَمَلِکَ ؟ ثُمَّ ارتَحَلنا ، فَجَعَلَ لا یَلحَقُنی فِی المَسیرِ إلّا قالَ : السَّلامُ عَلَیکَ أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ ذلِکَ الجَمَلِ ؟ فَلَمّا رَأَیتُ ذلِکَ تَعَجَّلتُ إلَی المَدینَهِ وَاجتَنَبتُ المَسجِدَ وَالمُجالَسَهَ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَلَمّا طالَ ذلِکَ تَحَیَّنتُ ساعَهَ خَلوَهِ المَسجِدِ ، فَأَتَیتُ المَسجِدَ فَقُمتُ اُصَلّی ، وخَرَجَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِن بَعضِ حُجَرِهِ فَجأَهً ، فَصَلّی رَکعَتَینِ خَفیفَتَینِ ، وطَوَّلتُ رَجاءَ أن یَذهَبَ ویَدَعَنی ، فَقالَ : طَوِّل أبا عَبدِ اللّهِ ما شِئتَ أن تُطَوِّلَ ؛ فَلَستُ قائِما حَتّی تَنصَرِفَ . فَقُلتُ فی نَفسی : وَاللّهِ لَأَ عتَذِرَنَّ إلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ولَاُ برِئَنَّ صَدرَهُ . فَلَمّا قالَ : السَّلامُ عَلَیکَ أبا عَبدِ اللّهِ ، ما فَعَلَ شِرادُ ذلِکَ الجَمَلِ ؟ فَقُلتُ : وَالَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ ، ما شَرَدَ ذلِکَ الجَمَلُ مُنذُ أسلَمَ (1) . فَقالَ : رَحِمَکَ اللّهُ ! ثَلاثا ثُمَّ لَم یَعُد لِشَیءٍ مِمّا کانَ . (2)

.

1- .کذا فی الطبعه المعتمده ، وفی کنز العمّال : «أسلمتُ» .
2- .المعجم الکبیر : ج 4 ص 203 ح 4146 ، تهذیب الکمال : ج 8 ص 348 الرقم 1734 ، اُسد الغابه : ج 2 ص 190 الرقم 1489 ، کنزالعمّال : ج 7 ص 210 ح 18664 وراجع : تاریخ الإسلام للذهبی : ج 3 ص 620 والإصابه : ج 2 ص 292 الرقم 2303 .

ص: 253

المعجم الکبیر به نقل از خوّات بن جبیر :به همراه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در منطقه مرَّ الظهران فرود آمدیم . من از چادرم خارج شدم . ناگهان ، زنانی را دیدم که با یکدیگر سخن می گویند و از گفتگوی آنان خوشم آمد . به خیمه باز گشتم و جامه دانم را بیرون آوردم و از میان آن ، جامه ای برداشتم و پوشیدم و آمدم با آن زنان نشستم . در این هنگام ، پیامبر خدا از خیمه خود خارج شد و فرمود : «ای ابو عبد اللّه ! برای چه با زنان نشسته ای ؟» . چون پیامبر خدا را دیدم ، هول کردم و خود را باختم . گفتم : ای پیامبر خدا ! شترم گریخته و به دنبال ریسمانی برای او هستم... . پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و وضو گرفت و در حالی که آب از محاسن ایشان بر سینه شان جاری بود (یا آن که گفت : قطرات آب وضو از محاسن ایشان بر سینه شان جاری بود) ، باز گشت و فرمود : «ای ابو عبد اللّه ! سرانجامِ گریختن شترت ، چه شد ؟» . آن گاه کوچ کردیم . پیامبر صلی الله علیه و آله در راه ، هر گاه به من برمی خورد ، می فرمود : «سلام بر تو ، ای ابوعبد اللّه ! سرانجامِ گریختن آن شتر ، چه شد ؟» . وقتی این را دیدم ، به سوی مدینه شتاب کردم و از رفتن به مسجد و هم نشینی با پیامبر صلی الله علیه و آله اجتناب کردم . پس از مدّتی با استفاده از ساعتِ خلوتی مسجد ، وارد مسجد شدم و برای نماز خواندن ایستادم . ناگهان پیامبر خدا از یکی از اتاق های خود خارج شد و دو رکعت نماز کوتاه خواند . من به امید آن که ایشان برود و مرا تنها بگذارد ، نماز را طولانی کردم . فرمود : «ای ابوعبد اللّه ! هر قدر که می خواهی ، نمازت را طولانی کن که من تا نماز را تمام کنی ، همچنان خواهم ایستاد» . با خود گفتم : سوگند به خدا ! پیش پیامبر خدا عذر خواهم خواست و ایشان را راحت می کنم . از این رو ، هنگامی که فرمود : «سلام بر تو ، ای ابو عبد اللّه ! سرانجامِ گریختن شترت ، چه شد ؟» ، گفتم : سوگند به آن که تو را به حق ، به رسالت بر انگیخته ، آن شتر ، از آن زمان که تمکین کرد ، دیگر نگریخته است . آن گاه [پیامبر خدا] سه بار فرمود : «خدا تو را رحمت کند !» و دیگر هرگز به آن ماجرا اشاره نکرد .

.


ص: 254

6 / 6مُراعاهُ أهلِیَّهِ المُخاطَبِعیسی علیه السلام :یا مَعشَرَ الحَوارِیّینَ ، لا تُلقُوا اللُّؤلُؤَ لِلخِنزیرِ ؛ فَإِنَّهُ لا یَصنَعُ بِهِ شَیئا . ولا تُعطُوا الحِکمَهَ مَن لا یُریدُها ؛ فَإِنَّ الحِکمَهَ أحسَنُ مِنَ اللُّؤلُؤِ ، ومَن لا یُریدُها أشَرُّ مِنَ الخِنزیرِ . (1)

عنه علیه السلام :لا تَطرَحُوا الدُّرَّ تَحتَ أرجُلِ الخَنازیرِ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :کانَ المَسیحُ علیه السلام یَقولُ : إنَّ التّارِکَ شِفاءَ المَجروحِ مِن جُرحِهِ شَریکٌ لِجارِحِهِ لا مَحالَهَ ؛ وذلِکَ أنَّ الجارِحَ أرادَ فَسادَ المَجروحِ ، وَالتّارِکَ لِاءِشفائِهِ لَم یَشَأ صَلاحَهُ ، فَإِذا لَم یَشَأ صَلاحُهُ فَقَد شاءَ فَسادَهُ اضطِرارا . فَکَذلِکَ لا تُحَدِّثوا بِالحِکمَهِ غَیرَ أهلِها فَتَجهَلوا ، ولا تَمنَعوها أهلَها فَتَأثَموا . وَلیَکُن أحَدُکُم بِمَنزِلَهِ الطَّبیبِ المُداوی ؛ إن رَأی مَوضِعا لِدَوائِهِ ، وإلّا أمسَکَ . (3)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :آفَهُ العِلمِ النِّسیانُ ، وإضاعَتُهُ أن تُحَدِّثَ بِهِ غَیرَ أهلِهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ علیه السلام قامَ فی بَنی إسرائیلَ ، فَقالَ : یا بَنی إسرائیلَ، لا تُحَدِّثوا بِالحِکمَهِ الجُهّالَ فَتَظلِموها ، ولا تَمنَعوها أهلَها فَتَظلِموهُم . (5)

.

1- .الزهد لابن حنبل : ص 118 عن عکرمه ، عیون الأخبار لابن قتیبه : ج 2 ص 124 وفیه «بنی إسرائیل» بدل «الحواریّین» ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 214 نقلاً عن ابن عساکر عن عکرمه .
2- .ربیع الأبرار : ج 3 ص 219 .
3- .الکافی : ج 8 ص 345 ح 545 عن أبان بن تغلب ، وسائل الشیعه : ج 11 ص 401 ح 5 وراجع : حلیه الأولیاء : ج 7 ص 273 .
4- .سنن الدارمی : ج 1 ص 158 ح 629 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 6 ص 190 ح 7 ، مشکاه المصابیح : ج 1 ص 88 ح 265 ، جامع بیان العلم : ج 1 ص 108 کلّها عن الأعمش ، کنز العمّال : ج 10 ص 184 ح 28960 و راجع : التبیان فی تفسیر القرآن : ج 1 ص 198 والإجازات للمجلسی (المطبوعه فی ج 108 من بحارالأنوار) : ص 16 .
5- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 400 ح 5858 ، معانی الأخبار : ص 196 ح2 کلاهما عن جمیل بن صالح عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، الکافی : ج 1 ص 42 ح 4 عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 66 ح 7 ؛ المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 301 ح 7707 عن محمّد بن کعب القرظی نحوه ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 213 نقلاً عن ابن عساکر عن ابن عبّاس وفیه «غیر أهلها» بدل «الجهّال» و «یا معشر الحواریّین» بدل «یا بنی إسرائیل» .

ص: 255



6 / 6 مراعات شایستگی مخاطب

6 / 6مراعات شایستگی مخاطبعیسی علیه السلام :ای جمعیت حواریان ! گوهر را بر گردن خوک نیفکنید ، که با آن ، کاری انجام نمی دهد ، و حکمت را به آن که خواهان آن نیست ، ندهید ؛ زیرا حکمت ، بهتر از گوهر است ، و آن که خواهان حکمت نیست ، بدتر از خوک است .

عیسی علیه السلام :دُر را زیر پای خوکان نیفکنید .

امام صادق علیه السلام :مسیح علیه السلام می فرمود : کسی که درمان جراحت مجروح را رها کند ، لاجرم با مجروح کننده آن شخص [در این جرم] شریک است ؛ زیرا کسی که مجروح کرده ، نابودی مجروح را می خواسته ، و آن که درمانش را رها کرده ، به دنبال خیرخواهی او نبوده است . پس اگر خیر او را نمی خواسته ، پس به ناگزیر ، نابودی او را خواسته است . به همین ترتیب ، حکمت را برای نااهل ، بازگو نکنید که مایه جهالت شما خواهد بود ، و آن را از اهلش دریغ نکنید که گناهکار خواهید بود ؛ بلکه باید هر یک از شما به سان طبیبِ مداواکننده باشد که هر جا نیاز به مداوا دید ، اقدام کند و در غیر این صورت ، از مداوا باز ایستد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آفت علم ، فراموشی است و ضایع کردن آن ، به این است که آن را برای نااهل ، بازگو کنی .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :عیسی بن مریم علیه السلام در میان بنی اسرائیل ایستاد و گفت : «ای بنی اسرائیل ! حکمت را برای نادانان بازگو مکنید که در این صورت ، به حکمت ، ستم کرده اید ، و آن را از اهلش دریغ نکنید که در این صورت ، به آنان ستم کرده اید» .

.


ص: 256

عنه صلی الله علیه و آله :واضِعُ العِلمِ عِندَ غَیرِ أهلِهِ ، کَمُقَلِّدِ الخَنازیرِ الجَوهَرَ وَاللُّؤلُؤَ وَالذَّهَبَ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تُعَلِّقُوا الدُّرَّ فی أعناقِ الخَنازیرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :لا تَطرَحُوا الدُّرَّ فی أفواهِ الکِلابِ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِلحَسَنِ علیه السلام :مِن صِفَهِ العالِمِ ألّا یَعِظَ إلّا مَن یَقبَلُ عِظَتَهُ ، ولا یَنصَحَ مُعجَبا بِرَأیِهِ ، ولا یُخبِرَ بِما یَخافُ إذاعَتَهُ . (4)

عنه علیه السلام :واضِعُ العِلمِ عِندَ غَیرِ أهلِهِ ظالِمٌ لَهُ . (5)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :نَقلُ الصُّخورِ مِن مَواضِعِها أهوَنُ مِن تَفهیمِ مَن لا یَفهَمُ . (6)

.

1- .سنن ابن ماجه : ج 1 ص 81 ح 224 ، مشکاه المصابیح : ج 1 ص 76 ح 218 ، تهذیب الکمال : ج 24 ص 127 ، جامع بیان العالم : ج 1 ص 111 ، تاریخ دمشق : ج 43 ص 141 الرقم 5010 والثلاثه الأخیره نحوه وکلّها عن أنس بن مالک ، کنز العمّال : ج 10 ص 131 ح 28652 ؛ بحار الأنوار : ج 65 ص 241 .
2- .تاریخ بغداد : ج 9 ص 350 الرقم 4907 عن أنس ، تفسیر القرطبی : ج 2 ص 185 ؛ منیه المرید : ص 184 عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه .
3- .تاریخ بغداد : ج 11 ص 310 الرقم 6107 ، أمثال الحدیث للرامهرمزی : ص 122 ح 86 کلاهما عن أنس بن مالک ، کنز العمّال : ج 10 ص 247 ح 29320 ؛ عوالی اللآلی : ج 1 ص 269 ح 76 .
4- .العدد القویّه : ص 358 ح 22 ، بحار الأنوار : ج 77 ص 235 ح 3 .
5- .غرر الحکم : ج 6 ص 241 ح 10127 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 504 ح 9228 .
6- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 326 ح 732 .

ص: 257

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آن که علم را نزد نااهل می سپارد ، به سان کسی است که جواهر و لؤلؤ و طلا را به گردن خوک ها آویخته باشد .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گوهر را به گردن خوک ها نیاویزید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :گوهر را در میان دهان سگ ها نیندازید .

امام علی علیه السلام در وصیّت خود به امام حسن علیه السلام :از ویژگی های عالِم ، آن است که تنها کسی را اندرز می دهد که پذیرای آن باشد ، و آن را که فریفته رأی و نظر خویش است ، اندرز نمی دهد ، و آنچه را که از انتشارش بیم دارد ، گزارش نمی کُند .

امام علی علیه السلام :آن که علم را به نااهل می سپارد ، بِدان ستم کرده است .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :جا به جا کردن صخره ها از جایگاه آنها ، از فهماندن به آن که نمی فهمد ، آسان تر است .

.


ص: 258

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :اِحذَر کَلامَ مَن لا یَفهَمُ عَنکَ ؛ فَإِنَّهُ یُضجِرُکَ . (1)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :لا تُحَدِّث بِالعِلمِ السُّفَهاءَ فَیُکَذِّبوکَ ، ولَا الجُهّالَ فَیَستَثقِلوکَ ، ولکِن حَدِّث بِهِ مَن یَتَلَقّاهُ مِن أهلِهِ بِقَبولٍ وفَهمٍ ؛ یَفهَمُ عَنکَ ما تَقولُ ، ویَکتُمُ عَلَیکَ ما یَسمَعُ ؛ فَإِنَّ لِعِلمِکَ عَلَیکَ حَقّا کَما أنَّ عَلَیکَ فی مالِکَ حَقّا ؛ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ ، ومَنعُهُ عَن غَیرِ مُستَحِقِّهِ . (2)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :اِحتَرِس مِن ذِکرِ العِلمِ عِندَ مَن لا یَرغَبُ فیهِ ، ومِن ذِکرِ قَدیمِ الشَّرَفِ عِندَ مَن لا قَدیمَ لَهُ ؛ فَإِنَّ ذلِکَ مِمّا یُحقِدُهُما عَلَیکَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ الحُکَماءَ ضَیَّعُوا الحِکمَهَ لَمّا وَضَعوها عِندَ غَیرِ أهلِها . (4)

6 / 7مُراعاهُ طاقَهِ المُخاطَبِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا تُحَدِّثُوا النّاسَ بِما لا یَعرِفونَ ؛ أتُحِبّونَ أن یُکَذَّبَ اللّهُ ورَسولُهُ ؟ ! (5)

الإمام علیّ علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ! أتُحِبّونَ أن یُکَذَّبَ اللّهُ ورَسولُهُ ؟ ! حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، ودَعوا ما یُنکِرونَ . (6)

.

1- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 282 ح 231 .
2- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 273 ح 155 وراجع : غرر الحکم : ج 6 ص 316 ح 10367 .
3- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 322 ح 696 .
4- .قصص الأنبیاء للرّاوندی : ص 160 ح 176 عن محمّد بن عبیده عن الإمام الرضا علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 78 ص 345 ح 3 .
5- .الغیبه للنعمانی : ص 34 ح 2 عن أنس ، بحارالأنوار : ج 2 ص 77 ح 61 ؛ صحیح البخاری : ج 1 ص 59 ح 127 ، تفسیر ابن کثیر : ج 8 ص 402 ، الأذکار للنووی : ص 283 کلّها عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه .
6- .تهذیب الکمال : ج 28 ص 265 الرقم 6086 عن أبی الطفیل ، سیر أعلام النبلاء : ج 2 ص 597 ، کنزالعمّال : ج 10 ص 304 ح 29523 ؛ الاصول السته عشر : ص 331 ح 549 ، الغیبه للنعمانی : ص 34 ح 1 کلاهما عن أبی الطفیل نحوه ، بحارالأنوار : ج 2 ص 77 ح 60 .

ص: 259



6 / 7 مراعات توان مخاطب

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :از سخن گفتن با آن که گفتارت را نمی فهمد ، پرهیز کن ، که تو را سخت رنج خواهد داد .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :دانش را برای سفیهان ، بازگو مکن که تو را تکذیب می کنند ، و برای نادانان ، بازگو مکن که در پذیرش آن ، سنگینی می کنند ؛ بلکه برای کسی بازگو کن که شایسته آن باشد و آن را از روی فهمیدن ، پذیرا باشد ؛ آنچه را به او می گویی ، بفهمد و آنچه را از تو می شنود ، مکتوم بدارد ؛ زیرا دانش تو بر تو حقّی دارد ، همان گونه که مالت بر تو حقّی دارد ، که آن را باید به مستحقّ آن ببخشی و از آن که استحقاق آن را ندارد ، دریغ نمایی .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :از یادکردِ علم نزد آن که بِدان اشتیاق ندارد ، بپرهیز ، و از یادکردِ آن که دارای شرافت دیرینه است ، نزد آن که در شرافت ، دیرینه ای ندارد ، اجتناب کن که موجب کینه جویی او به تو می شود .

امام علی علیه السلام :حکیمان ، چون حکمت را به غیر اهل آن سپردند ، آن را ضایع کردند .

6 / 7مراعات توان مخاطبپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :برای مردم ، آنچه را نمی دانند [و نمی پذیرند] ، بازگو نکنید . آیا دوست دارید که خدا و پیامبرش تکذیب شوند؟

امام علی علیه السلام :ای مردم ! آیا دوست دارید که خدا و پیامبرش ، تکذیب شوند ؟ برای مردم ، آنچه را می پذیرند ، بازگو کنید و از گفتن آنچه انکارش می کنند ، پرهیز نمایید .

.


ص: 260

دعائم الإسلام :عَنهُ [الإِمامِ الصّادِقِ] علیه السلام قالَ لِأَصحابٍ لَهُ اجتَمَعوا إلَیهِ وتَذاکَروا ما یَتَکَلَّمونَ بِهِ عِندَهُ ، فَقالَ لَهُم : حَدِّثُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، ودَعوا ما یُنکِرونَ ؛ أتُحِبّونَ أن یُسَبَّ اللّهُ ورَسولُهُ ؟ ! قالوا : وکَیفَ یُسَبُّ اللّهُ ورَسولُهُ ؟ قالَ : یَقولونَ إذا حَدَّثتُموهُم بِما یُنکِرونَ : «لَعَنَ اللّهُ قائِلَ هذا» ، وقَد قالَهُ اللّهُ عز و جلورَسولُهُ صلی الله علیه و آله ! (1)

عنه علیه السلام :ما کَلَّمَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله العِبادَ بِکُنهِ عَقلِهِ قَطُّ . قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنّا مَعاشِرَ الأَنبِیاءِ اُمِرنا أن نُکَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدرِ عُقولِهِم . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :لَیسَ کُلُّ العِلمِ یَستَطیعُ صاحِبُ العِلمِ أن یُفَسِّرَهُ لِکُلِّ النّاسِ ؛ لِأَنَّ مِنهُمُ القَوِیَّ وَالضَّعیفَ ، ولِأَنَّ مِنهُ ما یُطاقُ حَملُهُ ومِنهُ ما لا یُطاقُ حَملُهُ ، إلّا مَن یُسَهِّلُ اللّهُ لَهُ حَملَهُ وأَعانَهُ عَلَیهِ مِن خاصَّهِ أولِیائِهِ . (3)

عنه علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :لا تُعامِلِ العامَّهَ فی ما اُنعِمَ بِهِ عَلَیکَ مِنَ العِلمِ کَما تُعامِلُ الخاصَّهَ . وَاعلَم أنَّ للّهِِ سُبحانَهُ رِجالاً أودَعَهُم أسرارا خَفِیَّهً ، ومَنَعَهُم عَن إشاعَتِها . وَاذکُر قَولَ العَبدِ الصّالِحِ لِموسی وقَد قالَ لَهُ : «هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» (4) ، قالَ : «إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا * وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلَی مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا » (5) . (6)

.

1- .دعائم الإسلام : ج 1 ص 60 ، مستدرک الوسائل : ج 12 ص 292 ح 14116 .
2- .الکافی : ج 1 ص 23 ح 15 ، الأمالی للطوسی : ص 481 ح 1050 عن عبد العظیم الحسنی عن الإمام الجواد عن آبائه علیهم السلام عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ولیس فیه صدره ، تحف العقول : ص 37 ، المحاسن : ج 1 ص 310 ح 615 کلاهما عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله نحوه ، بحارالأنوار : ج 1 ص 106 ح 4 ؛ الفردوس : ج 1 ص 398 ح 1611 عن ابن عبّاس نحوه ، کنز العمّال : ج 10 ص 242 ح 29282 .
3- .التوحید : ص 268 عن أبی معمر السعدانی ، بحار الأنوار : ج 6 ص 142 ح 6 .
4- .الکهف : 66 .
5- .الکهف : 67 و 68 .
6- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 345 ح 968 وراجع : منیه المرید : ص 179 .

ص: 261

دعائم الإسلام :ایشان (امام صادق علیه السلام ) به عدّه ای از یاران خود که بر گرد ایشان جمع شده بودند و در باره این که در نزد ایشان چه بگویند ، مذاکره می کردند ، فرمود : «برای مردم ، آنچه را می پذیرند ، بازگو کنید و آنچه را انکار می کنند ، وا گذارید . آیا دوست دارید که به خدا و پیامبرش دشنام داده شود ؟» . گفتند : چگونه به خدا و پیامبرش دشنام داده می شود ؟ فرمود : «وقتی شما چیزی را که انکارش می کنند ، برای آنها بازگو می کنید ، می گویند : خداوند ، گوینده این گفتار را لعنت کند ! ، در حالی که خداوند عز و جل و پیامبر او ، آن را گفته اند» .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هرگز با مردم با ژرفای عقل خود ، سخن نگفته است . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده است : «ما جمعیت پیامبران ، فرمان گرفته ایم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم» .

امام علی علیه السلام :تمام علم ، چنان نیست که صاحب آن بتواند آن را برای تمام مردم بیان کند ؛ زیرا برخی از مردم [در عقل]، قوی و برخی ضعیف اند ، و برخی دانش ها قابل تحمّل و بعضی غیر قابل تحمّل اند ، مگر برای آن که از اولیای مخصوص خداوند باشد که خدا شنیدن آن را برایش آسان کند و او را در این کار ، کمک رساند .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :با عموم مردم ، در نعمت علم که به تو ارزانی شده ، به سان خواصّ آنان برخورد نکن و بدان که خداوند ، بندگانی دارد که رازهای نهانی را به آنان وا گذاشته و آنان را از انتشار آنها باز داشته است . سخن عبد صالح (1) به موسی علیه السلام را به یاد بیاور که وقتی موسی علیه السلام به او گفت : «آیا تو را به شرط این که از بینشی که آموخته شده ای به من یاد دهی ، پیروی کنم ؟» ، آن عبد صالح در پاسخش گفت : «تو هرگز نمی توانی همپای من شکیبایی کنی ، و چگونه می توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری، شکیبایی کنی ؟» .

.

1- .مقصود ، خضر علیه السلام است .

ص: 262

عنه علیه السلام :خالِطُوا النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، ودَعوهُم مِمّا یُنکِرونَ ، ولا تَحمِلوهُم عَلی أنفُسِکِم وعَلَینا ؛ إنَّ أمرَنا صَعبٌ مُستَصعَبٌ لا یَحتَمِلُهُ إلّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أو نَبِیٌّ مُرسَلٌ ، أو عَبدٌ قَدِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ . (1)

الإمام زین العابدین علیه السلام :أمّا حَقُّ المُستَنصِحِ : فَإِنَّ حَقَّهُ أن . . .تُکَلِّمَهُ مِنَ الکَلامِ بِما یُطیقُهُ عَقلُهُ ؛ فَإِنَّ لِکُلِّ عَقلٍ طَبَقَهً مِنَ الکَلامِ یَعرِفُهُ ویَجتَنِبُهُ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :ذَکَرتُ التَّقِیَّهَ یَوما عِندَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهماالسلام ، فَقالَ : وَاللّهِ ، لَو عَلِمَ أبو ذَرٍّ ما فی قَلبِ سَلمانَ لَقَتَلَهُ ! (3)

الکافی عن عبد العزیز القراطیسیّ :قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : یا عَبدَ العَزیزِ ، إنَّ الإِیمانَ عَشرُ دَرَجاتٍ ؛ بِمَنزِلَهِ السُّلَّمِ ، یُصعَدُ مِنهُ مِرقاهً بَعدَ مِرقاهٍ ، فَلا یَقولَنَّ صاحِبُ الاِثنَینِ لِصاحِبِ الواحِدِ : «لَستَ عَلی شَیءٍ» ، حَتّی یَنتَهِیَ إلَی العاشِرِ ؛ فَلا تُسقِط مَن هُوَ دونَکَ فَیُسقِطَکَ مَن هُوَ فَوقَکَ . وإذا رَأَیتَ مَن هُوَ أسفَلُ مِنکَ بِدَرَجَهٍ فَارفَعهُ إلَیکَ بِرِفقٍ ، ولا تُحَمِّلَنَّ عَلَیهِ ما لا یُطیقُ فَتَکسِرَهُ ؛ فَإِنَّ مَن کَسَرَ مُؤمِنا فَعَلَیهِ جَبرُهُ . (4)

الکافی عن عبد الأعلی :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام یَقولُ : إنَّهُ لَیسَ مِنِ احتِمالِ أمرِنَا التَّصدیقُ لَهُ وَالقَبولُ فَقَط . مِنِ احتِمالِ أمرِنا سَترُهُ وصِیانَتُه مِن غَیرِ أهلِهِ . فَاقرَأهُمُ السَّلامَ وقُل لَهُم : رَحِمَ اللّهُ عَبدا اِجتَرَّ مَوَدَّهَ النّاسِ إلی نَفسِهِ . حَدِّثوهُم بِما یَعرِفونَ ، وَاستُروا عَنهُم ما یُنکِرونَ . (5)

.

1- .الخصال : ص 624 ح10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، بصائر الدرجات : ص 26 ح2 ، الخرائج والجرائح : ج 2 ص 794 ح 3 کلاهما عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق علیه السلام وفیهما «عبد مؤمن» ، غرر الحکم : ج 3 ص 443 ح 5051 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 241 ح 4601 ولیس فیهما ذیله من «لا یحتمله» ، بحار الأنوار : ج 10 ص 102 ح 1 .
2- .تحف العقول : ص 269 ح 41 ، بحار الأنوار : ج 74 ص 19 ح 2 .
3- .الکافی : ج 1 ص 401 ح 2 عن مسعده بن صدقه ، رجال الکشّی : 1 ص 70 ح 40 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 124 کلاهما عن مسعده بن صدقه عنه عن الإمام الباقر علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 2 ص 190 ح 25 .
4- .الکافی : ج 2 ص 45 ح 2 ، الخصال : ص 447 ح 48 نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 165 ح 4 .
5- .الکافی : ج 2 ص 222 ح 5 بزیاده « یعنی الشیعه » قبل «وقل لهم» الأمالی للطوسی : ص 86 ح 131 وفیه «اقرأ أصحابنا» بدل «فاقرأهم» ، بشاره المصطفی : ص 97 کلاهما عن مدرک بن زهیر ، الغیبه للنعمانی : ص 34 ح 3 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 61 بزیاده «إلیناوَ» بعد «الناس» وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 47 ص 371 ح 92 .

ص: 263

امام علی علیه السلام :با مردم ، طبق آنچه می پذیرند ، برخورد کنید و از آنچه انکارش می کنند ، اجتناب نمایید ، و بار آنان را بر دوش خود یا ما نگذارید ؛ زیرا امر (ولایت) ما دشوار و پیچیده است که جز فرشته ای مقرّب یا پیامبری فرستاده شده یا بنده ای که خداوند ، دل او را به ایمانْ آزموده باشد ، تاب تحمّل آن را ندارد .

امام زین العابدین علیه السلام :امّا حقّ آن که پند می گیرد ؛ حقّ او ، آن است که... به او سخنی بگویی که عقلش تاب آن را دارد ؛ زیرا برای هر سطح عقل ، طیفی از گفتار است که آن را می شناسد و از آن ، اجتناب می کند .

امام صادق علیه السلام :روزی نزد علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام از «تقیّه» یاد کردم . فرمود : «سوگند به خدا ، اگر ابو ذر از آنچه در دل سلمان بود ، آگاهی داشت ، او را می کشت !» .

الکافی به نقل از عبد العزیز قَراطیسی :امام صادق علیه السلام به من فرمود : «ای عبد العزیز ! ایمان به مثابه نردبان ، ده پلّه دارد که از آن ، پلّه پلّه باید بالا رفت . بنا بر این ، نباید آن که از دو درجه ایمان برخوردار است ، به آن که از یک درجه برخوردار است ، بگوید : تو چیزی نیستی ، تا آن که به درجه دهم برسد . پس آن را که در درجه پایین تر از توست ، ساقط شده مدان که آن که در درجه ای بالاتر از توست ، تو را ساقط شده خواهد دانست ؛ و هر گاه به کسی بر می خوری که یک درجه از تو پایین تر است ، او را با مدارا و نرمی تا درجه ات بالا ببر ، و آنچه را تاب ندارد ، بر او تحمیل نکن ، که او را در هم خواهی شکست ، و هر که مؤمنی را در هم شکند ، جبران آن برعهده خود اوست» .

الکافی به نقل از عبد الأعلی :از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : «پذیرش امر (ولایت) ما ، تنها به تصدیق آن نیست ؛ بلکه از جمله پذیرش آن ، پنهان ساختن آن و حفظ آن از نااهل است . به آنان سلام برسان و به ایشان بگو : خداوند ، رحمت کند بنده ای را که محبّت مردم را به سوی خود جلب کند ! برای مردم ، آنچه را بر می تابند ، بازگو کنید و آنچه را انکار می کنند ، از آنان پنهان نمایید» .

.


ص: 264

الإمام الصادق علیه السلام :رَحِمَ اللّهُ عَبدا اِجتَرَّ مَوَدَّهَ النّاسِ إلی نَفسِهِ ؛ فَحَدَّثَهُم بِما یَعرِفونَ وتَرَکَ ما یُنکِرونَ . (1)

التّوحید عن محمّد بن عبید :دَخَلتُ عَلَی الرِّضا علیه السلام ، فَقالَ لی : قُل لِلعَبّاسِیِّ یَکُفَّ عَنِ الکَلامِ فِی التَّوحیدِ وغَیرِهِ ، ویُکَلِّمَ النّاسَ بِما یَعرِفونَ ، ویَکُفَّ عَمّا یُنکِرونَ . وإذا سَأَلوکَ عَنِ التَّوحیدِ ، فَقُل کَما قالَ اللّهُ عز و جل : « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ * وَ لَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ » . (2) وإذا سَأَلوکَ عَنِ الکَیفِیَّهِ ، فَقُل کَما قالَ اللّهُ عز و جل : «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ» . (3) وإذا سَأَلوکَ عَنِ السَّمعِ ، فَقُل کَما قالَ اللّهُ عز و جل : «هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (4) . فَکَلِّمِ النّاسَ بِما یَعرِفونَ . (5)

الکافی عن یعقوب بن الضّحّاک عن رجل من أصحابنا سرّاجٍ وکانَ خادِما لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام :بَعَثَنی أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام فی حاجَهٍ وهُوَ بِالحیرَهِ أنَا وجَماعَهً مِن مَوالیهِ . قالَ : فَانطَلَقنا فیها ، ثُمَّ رَجَعنا مُغتَمّینَ . قالَ : وکانَ فِراشی فِی الحائِرِ الَّذی کُنّا فیهِ نُزولاً ، فَجِئتُ وأَنَا بِحالٍ ، فَرَمَیتُ بِنَفسی ، فَبَینا أنَا کَذلِکَ إذا أنَا بِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قَد أقبَلَ . قالَ : فَقالَ : قَد أتَیناکَ أو قالَ : جِئناکَ فَاستَوَیتُ جالِسا ، وجَلَسَ عَلی صَدرِ فِراشی ، فَسَأَلَنی عَمّا بَعَثَنی لَهُ ، فَأَخبَرتُهُ ، فَحَمِدَ اللّهَ . ثُمَّ جَری ذِکرُ قَومٍ ، فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ ! إنّا نَبرَأُ مِنهُم ؛ إنَّهُم لا یَقولونَ ما نَقولُ . قالَ : فَقالَ : یَتَوَلَّونا ولا یَقولونَ ما تَقولونَ ؛ تَبرَؤونَ مِنهُم ؟ ! قالَ : قُلتُ : نَعَم . قالَ : فَهُوَ ذا عِندَنا ما لَیسَ عِندَکُم ، فَیَنبَغی لَنا أن نَبرَأَ مِنکُم ؟ !قالَ : قُلتُ : لا ، جُعِلتُ فِداکَ ! قالَ : وهُوَ ذا عِندَ اللّهِ ما لَیسَ عِندَنا ، أفَتَراهُ اطَّرَحَنا ؟ ! قالَ : قُلتُ : لا وَاللّهِ ، جُعِلتُ فِداکَ ! ما نَفعَلُ ؟ قالَ : فَتَوَلَّوهُم ، ولا تَبرَؤوا مِنهُم ؛ إنَّ مِنَ المُسلِمینَ مَن لَهُ سَهمٌ ، ومِنهُم مَن لَهُ سَهمانِ ، ومِنهُم مَن لَهُ ثَلاثَهُ أسهُمٍ ، ومِنهُم مَن لَهُ أربَعَهُ أسهُمٍ ، ومِنهُم مَن لَهُ خَمسَهُ أسهُمٍ ، ومِنهُم مَن لَهُ سِتَّهُ أسهُمٍ ، ومِنهُم مَن لَهُ سَبعَهُ أسهُمٍ ؛ فَلَیسَ یَنبَغی أن یُحمَلَ صاحِبُ السَّهمِ عَلی ما هُوَ عَلَیهِ صاحبُ السَّهمَینِ ، ولا صاحِبُ السَّهمَینِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ الثَّلاثَهِ ، ولا صاحِبُ الثَّلاثَهِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ الأَربَعَهِ ، ولا صاحِبُ الأَربَعَهِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ الخَمسَهِ ، ولا صاحِبُ الخَمسَهِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ السِّتَّهِ ، ولا صاحِبُ السِّتَّهِ عَلی ما عَلَیهِ صاحِبُ السَّبعَهِ . وسَأَضرِبُ لَکَ مَثَلاً : إنَّ رَجُلاً کانَ لَهُ جارٌ وکانَ نَصرانِیّا فَدَعاهُ إلَی الإِسلامِ وزَیَّنَهُ لَهُ ، فَأَجابَهُ ، فَأَتاهُ سَحیرا فَقَرَعَ عَلَیهِ البابَ ، فَقالَ لَهُ : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا فُلانٌ . قالَ : وما حاجَتُکَ ؟ فَقالَ : تَوَضَّأ وَالبَس ثَوبَیکَ ، ومُرَّ بِنا إلَی الصَّلاهِ . قالَ : فَتَوَضَّأَ ولَبِسَ ثَوبَیهِ وخَرَجَ مَعَهُ . قالَ : فَصَلَّیا ما شاءَ اللّهُ ، ثُمَّ صَلَّیَا الفَجرَ ، ثُمَّ مَکَثا حَتّی أصبَحا . فَقامَ الَّذی کانَ نَصرانِیّا یُریدُ مَنزِلَهُ ، فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : أینَ تَذهَبُ ! النَّهارُ قَصیرٌ ، وَالَّذی بَینَکَ وبَینَ الظُّهرِ قَلیلٌ ؟ قالَ : فَجَلَسَ مَعَهُ إلی أن صَلَّی الظُّهرَ . ثُمَّ قالَ : وما بَینَ الظُّهرِ وَالعَصرِ قَلیلٌ . فاحتَبَسَهُ حَتّی صَلَّی العَصرَ . قالَ : ثُمَّ قامَ وأَرادَ أن یَنصَرِفَ إلی مَنزِلِهِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّ هذا آخِرُ النَّهارِ ، وأَقَلُّ مِن أوَّلِهِ . فَاحتَبَسَهُ حَتّی صَلَّی المَغرِبَ . ثُمَّ أرادَ أن یَنصَرِفَ إلی مَنزِلِهِ ، فَقالَ لَهُ : إنَّما بَقِیَت صَلاهٌ واحِدَهٌ . قالَ : فَمَکَثَ حَتّی صَلَّی العِشاءَ الآخِرَهَ ، ثُمَّ تَفَرَّقا . فَلَمّا کانَ سَحیرا ، غَدا عَلَیهِ فَضَرَبَ عَلَیهِ البابَ ، فَقالَ : مَن هذا ؟ قالَ : أنَا فُلانٌ . قالَ : وما حاجَتُکَ ؟ قالَ : تَوَضَّأ وَالبَس ثَوبَیکَ وَاخرُج بِنا فَصَلِّ ، قالَ : اُطلُب لِهذَا الدّینِ مَن هُوَ أفرَغُ مِنّی ؛ أنَا إنسانٌ مِسکینٌ ، وعَلَیَّ عِیالٌ . فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام : أدخَلَهُ فی شَیءٍ أخرَجَهُ مِنهُ ! أو قالَ : أدخَلَهُ مِن مِثلِ ذِه وأَخرَجَهُ مِن مِثلِ هذا ! (6)

.

1- .الخصال : ص 25 ح 89 ، الأمالی للصدوق : ص 159 ح 156 کلاهما عن مدرک بن الهزهاز ، الأمالی للطوسی : ص 86 ح 131 ، بشاره المصطفی : ص 15 کلاهما عن مدرک بن زهیر وفی الثلاثه الأخیره «إلینا» بدل «إلی نفسه» ، روضه الواعظین : ص 404 ، بحارالأنوار : ج 2 ص 65 ح 4 .
2- .الإخلاص : 1 4 .
3- .الشوری : 11 .
4- .البقره : 137 .
5- .التوحید : ص 95 ح 14 ، بحار الأنوار : ج 4 ص 297 ح 25 .
6- .الکافی : ج 2 ص 42 ح 2 ، الخصال : ص 354 ح 35 عن عمّار بن أبی الأحوص ، مشکاه الأنوار : ص 164 ح 428 عن عمّار بن الأحوص وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 69 ص 161 ح 2 .

ص: 265

امام صادق علیه السلام :خداوند ، رحمت کند بنده ای را که محبّت مردم را به سوی خود بکشاند ! پس برای آنان آنچه را بر می تابند ، بازگو کنید و آنچه را انکار می کنند ، وا نهید .

التوحید به نقل از محمّد بن عُبید :خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم . به من فرمود : «به آن مرد عبّاسی بگو از سخن گفتن در باره توحید و جز آن ، اجتناب کند و برای مردم ، بدانچه آن را بر می تابند ، سخن گوید و از آنچه انکار می کنند ، دست بشوید ، و هر گاه از تو در باره توحید می پرسند ، همان سخن خداوند عز و جل را بدانان بازگو کن : «بگو : او خدایی است یکتا؛ خدای بی نیاز . نه کسی را زاده ، و نه از کسی زاییده شده ، و او هیچ همتایی ندارد» ، و هر گاه از تو در باره چگونگی [خداوند] می پرسند ، همان سخن خداوند عز و جل را به آنان بگو : «چیزی به سان او نیست» ، و هر گاه از تو در باره صفت شنوایی خدا پرسش کنند ، همان گونه که خداوند عز و جلفرموده ، بگو : «او شنوای آگاه است» . پس با مردم ، بدانچه آن را بر می تابند ، سخن بگویند» .

الکافی به نقل از یعقوب بن ضحّاک ، به نقل از مردی از شیعیان که زین اسب می ساخت و خدمت گزار امام صادق علیه السلام بود :امام صادق علیه السلام در حالی که در حیره بود ، من و گروهی از اصحاب خود را برای کاری فرستاد . ما برای آن کار ، ره سپار شدیم . آن گاه ناراحت باز گشتیم . بستر من در منزلی (سَردابی) بود که در آن فرود آمدیم . من به همان حالت اندوه ، آمدم و خود را روی بستر انداختم . در همین هنگام دیدم که امام صادق علیه السلام می آید . فرمود : «ما نزد شما آمدیم» یا فرمود : «آمدیم پیش شما» . من به صورت نشسته در جای خود قرار گرفتم و [امام علیه السلام ] بالای سرِ بستر من نشست و در باره کاری که به دنبال آن روانه ام کرده بود ، از من پرسید . من گزارش کار را به ایشان دادم . پس خدا را سپاس گفت . آن گاه از گروهی سخن به میان آمد . گفتم : فدایت شوم ! ما از آنان بیزاری می جوییم . آنان ، بدانچه ما معتقدیم ، اعتقاد ندارند . فرمود : «آنان ولایت ما را پذیرایند ؛ امّا آنچه شما می گویید ، نمی گویند . آیا از آنان برائت می جویید ؟» . گفتم : آری . فرمود : «پس به نظرت چون آنچه نزد ماست ، نزد شما نیست ، شایسته است که [ما هم] از شما بیزاری بجوییم ؟» . گفتم : نه ، فدایت شوم ! فرمود : «آنچه نزد خداست ، نزد ما نیست . آیا به نظرت خداوند ، ما را رها کرده است ؟» . گفتم : فدایت شوم ! به خدا سوگند ، نه ! پس چه کنیم ؟ فرمود : «با آنان دوست باشید و از آنان بیزاری نجویید ؛ زیرا برخی از مسلمانان ، دارای یک سهم ، و برخی دارای دو سهم ، و برخی دارای سه سهم ، و برخی دارای چهار سهم ، و برخی دارای پنج سهم ، و برخی دارای شش سهم ، و برخی دارای هفت سهم [از ایمان] اند ؛ و شایسته نیست آنچه بر دوش صاحب دو سهم است ، بر آن که دارای یک سهم است ، تحمیل شود ، و آنچه بر دوش صاحب سه سهم است ، بر آن که دارای دو سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب چهار سهم است ، بر آن که دارای سه سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب پنج سهم است ، بر آن که دارای چهار سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب شش سهم است ، بر آن که دارای پنج سهم است ، و آنچه بر دوش صاحب هفت سهم است ، بر آن که دارای شش سهم است ، تحمیل شود . برایت مَثَلی می زنم . مردی همسایه ای مسیحی داشت . او را به اسلام دعوت کرد و اسلام را برایش زیبا تصویر نمود و آن مرد مسیحی نیز دعوتش را پاسخ داد [و مسلمان شد] . آن گاه سحرگاه نزد او (مسیحی) رفت و درِ خانه اش را کوفت . همسایه اش گفت : کیست؟ گفت : من فلانی [همسایه مسلمان تو] هستم . گفت : چه کار داری ؟ گفت : وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و مهیّای نماز خواندن با ما باش . آن مرد تازه مسلمان ، وضو گرفت و لباس هایش را پوشید و به همراه آن همسایه مسلمان ، ره سپار شد . آن دو ، فراوان نماز خواندند . آن گاه نماز صبح را خواندند و سپس تا بامداد در مسجد ماندند . مرد مسیحی به قصد خانه اش برخاست . همسایه مسلمان به او گفت : کجا می روی ؟ روز ، کوتاه است و تا ظهر ، وقتِ اندکی مانده است . آن مرد تا نماز ظهر ، همراه او نشست . همسایه مسلمان گفت : بین نماز ظهر و عصر ، زمان کوتاهی مانده است . از این رو ، مرد تازه مسلمان را تا نماز عصر نگاه داشت . مرد نصرانی برخاست تا به خانه اش برود ؛ امّا همسایه مسلمانش گفت : دیگر آخرِ روز است و از آغاز آن ، کوتاه تر است . بدین ترتیب ، آن مرد را تا خواندن نماز مغرب نگاه داشت . آن گاه وقتی آن مرد خواست به سوی خانه اش ره سپار شود ، باز همسایه مسلمان گفت : تنها یک نماز مانده است . آن مرد تازه مسلمان ، ماند تا نماز عشا را خواند و آن گاه از هم جدا شدند . وقتی سحرگاه روز دوم شد ، همسایه مسلمان ، مجدّدا درِ خانه تازه مسلمان را کوفت . آن مرد گفت : کیستی ؟ گفت : من فلانی ام . گفت : چه کار داری ؟ گفت : وضو بگیر و لباس هایت را بپوش و برای ادای نماز ، بیرون بیا . تازه مسلمان گفت : برای چنین دینی ، به دنبال کسی باش که از من بی کارتر باشد . من انسانی تهی دست و عیالمندم . همسایه مسلمان ، آن مرد مسیحی را به چیزی داخل کرد که از آن خارجش ساخت» یا آن که فرمود : «او را بدین ترتیب ، وارد اسلام کرد و بدین ترتیب ، خارجش ساخت!» .

.


ص: 266

. .


ص: 267

. .


ص: 268

6 / 8مُراعاهُ نَشاطِ المُخاطَبِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّی لَأَتَخَوَّلُکُم (1) بِالمَوعِظَهِ تَخَوُّلاً ؛ مَخافَهَ السَّأمَهِ عَلَیکُم . (2)

.

1- .قال ابن الأثیر : یتخوّلنا بالموعظه : أی یتعهّدنا . . . وقال أبو عمرو : الصواب : یَتَحَوَّلُنا ، بالحاء ؛ أی : یطلب الحال التی ینشطون فیها للموعظه فیعظهم فیها ، ولا یکثر علیهم فیملّوا (النهایه : 2 ص 88 «خول») .
2- .الأمالی للطوسی : ص 491 ح 1077 عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عن جابر بن عبداللّه الأنصاری ، مجمع البیان : ج 8 ص 765 ، بحار الأنوار : ج 70 ص 20 ح 17 ؛ صحیح البخاری : ج 1 ص 38 ح 68 ، صحیح مسلم : ج 4 ص 2173 ح 83 کلاهما عن عبداللّه بن مسعود نحوه .

ص: 269



6 / 8 مراعات شادابی مخاطب

6 / 8مراعات شادابی مخاطبپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از بیم خسته شدن شما ، برای موعظه کردن ، به دنبال فرصت مناسب می گردم .

.


ص: 270

مسند ابن حنبل عن قیس بن أبی حازم عن أبیه :رَآنِی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وهُوَ یَخطُبُ وأَنَا فِی الشَّمسِ ، فَأَمَرَنی فَحَوَّلتُ إلَی الظِّلِّ . (1)

صحیح البخاری عن عکرمه عن ابن عبّاس :حَدِّثِ النّاسَ کُلَّ جُمُعَهٍ مَرَّهً ، فَإِن أبَیتَ فَمَرَّتَینِ ، فَإِن أکثَرتَ فَثَلاثَ مِرارٍ . ولا تُمِلَّ النّاسَ هذَا القُرآنَ . و لا اُلفِیَنَّکَ تَأتِی القَومَ وهُم فی حَدیثٍ مِن حَدیثِهِم فَتَقُصُّ عَلَیهِم ، فَتَقطَعُ عَلَیهِم حَدیثَهُم فَتُمِلُّهُم ؛ ولکِن أنصِت ، فَإِذا أمَروکَ فَحَدِّثهُم وهُم یَشتَهونَهُ ، فَانظُرِ السَّجعَ مِنَ الدُّعاءِ فَاجتَنِبهُ ؛ فَإِنّی عَهِدتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله وأَصحابَهُ لا یَفعَلونَ إلّا ذلِکَ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فِی الحِکَمِ المَنسوبَهِ إلَیهِ :مَن لَم یَنشَط لِحَدیثِکَ فَارفَع عَنهُ مُؤنَهَ الاِستِماعِ مِنکَ . (3)

عنه علیه السلام :إنَّ لِلقُلوبِ شَهوَهً وإقبالاً وإدبارا ، فَائتوها مِن قِبَلِ شَهوَتِها وإقبالِها ؛ فَإِنَّ القَلبَ إذا اُکرِهَ عَمِیَ . (4)

6 / 9مُراعاهُ مُقتَضَی الحالِالإمام علیّ علیه السلام فی ذِکرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله :طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ ، قَد أحکَم مَراهِمَهُ ، وأَحمی مَواسِمَهُ ، یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَهُ إلَیهِ ؛ مِن قُلوبٍ عُمیٍ ، وآذانٍ صُمٍّ ، وأَلسِنَهٍ بُکمٍ ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَهِ ومَواطِنَ الحَیرَهِ . (5)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 6 ص 362 ح 18333 و ج 5 ص 285 ح 15518 ولیس فیه «وأنا فی الشمس» ، صحیح ابن خزیمه : ج 2 ص 353 ح 1453 ، المعجم الکبیر : ج 8 ص 26 ح 7281 ، الطبقات الکبری : ج 6 ص 36 کلّها نحوه .
2- .صحیح البخاری : ج 5 ص 2334 ح 5978 ، مسند ابن حنبل : ج 10 ص 39 ح 25878 عن عائشه ، صحیح ابن حبّان : ج 3 ص 258 ح 978 عن ابن أبی سائب عن عائشه وکلاهما نحوه .
3- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 20 ص 314 ح 609 .
4- .نهج البلاغه : الحکمه 193 ، خصائص الأئمّه : ص 112 ، نزهه النّاظر : ص 74 ح 145 ، غرر الحکم : ج 2 ص 602 ح 3631 نحوه ، بحارالأنوار : ج 70 ص 61 ح 41 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 108 ، غرر الحکم : ج 4 ص 260 ح 6033 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 319 ح 5564 ، بحار الأنوار : ج 34 ص 240 ح 999 .

ص: 271



6 / 9 مراعات مقتضای حال

مسند ابن حنبل به نقل از قیس بن ابی هازم ، از پدرش :پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که سخنرانی می کرد ، مرا دید که میان آفتابم . فرمان داد تا جایم را به سایبان تغییر دادم .

صحیح البخاری به نقل از عکرمه ، از ابن عبّاس :برای مردم در هر جمعه تنها یک بار سخن بگو ، و اگر اصرار داری ، [فقط] دو بار باشد ، و اگر بیشتر می خواهی ، [فقط ]سه بار باشد و با این قرآن ، ملامت مردم را فراهم نکن . مبادا نزد گروهی بروی و در حالی که در حال گفتگو هستند ، سخن آنان را ببُری و با سخن گفتنت موجب خستگی آنان بشوی ؛ بلکه خاموش بمان و هر گاه از تو خواستند ، برایشان سخن بگو ، که در این صورت ، بِدان مشتاق خواهند بود ، و در دعا از آهنگین گویی [متکلّفانه] اجتناب کن . من با پیامبر خدا و یاران وی هم روزگار بودم و ندیدم که جز این ، رفتار کنند .

امام علی علیه السلام در حکمت های منسوب به ایشان :هر کس که برای سخن تو نشاط نشان نمی دهد ، زحمت شنیدن سخنت را از او بردار .

امام علی علیه السلام :دل ها دارای میل ، اقبال و اِدبارند . شما از ره گذر میل و اقبال آنها ، بِدانها راه یابید ، که دل ، اگر به کاری وادار شود ، کور می شود .

6 / 9مراعات مقتضای حالامام علی علیه السلام در توصیف پیامبر صلی الله علیه و آله :طبیبی بود در گردش . مرهم های خود را به محکمی به کار می بست ، و داغ های خود را به جا می نهاد ، و هر آن جا که نیاز بود ، به کار می بست ، اعم از : دل های کور و گوش های کر و زبان های نا گویا . با دوای خود ، در پی جایگاه های غفلت و مکان های سرگردانی می گشت .

.


ص: 272

زاد المعاد لابن قیّم الجوزیّه :کانَ [رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ] یَخطُبُ فی کُلِّ وَقتٍ بِما تَقتَضیهِ حاجَهُ المُخاطَبینَ ومَصلَحَتُهُم . (1)

عنه علیه السلام :لا تَتَکَلَّمَنَّ إذا لَم تَجِد لِلکَلامِ مَوقِعا . (2)

عنه علیه السلام :کُن کَالطَّبیبِ الرَّفیقِ ؛ الَّذی یَضَعُ الدَّواءَ بِحَیثُ یَنفَعُ . (3)

الإمام الحسین علیه السلام لِابنِ عَبّاسٍ :یَا بنَ عَبّاسٍ ، لا تَکَلَّمَنَّ فی ما لا یَعنیکَ ؛ فَإِنَّنی أخافُ عَلَیکَ فیهِ الوِزرَ . ولا تَکَلَّمَنَّ فی ما یَعنیکَ حَتّی تَری لِلکَلامِ مَوضِعا ؛ فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ قَد تَکَلَّمَ بِالحَقِّ فَعیبَ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :لا تَکَلَّم بِما لا یَعنیکَ ، ودَع کَثیرا مِنَ الکَلامِ فی ما یَعنیکَ حَتّی تَجِدَ لَهُ مَوضِعا ؛ فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ تَکَلَّمَ بِالحَقِّ بِما یَعنیهِ فی غَیرِ مَوضِعِهِ فَتَعِبَ . (5)

عنه علیه السلام لِأَصحابِهِ :اِسمَعوا مِنّی کَلاما هُوَ خَیرٌ لَکُم مِنَ الدُّهمِ (6) المُوَقَّفَهِ : لا یَتَکَلَّم أحَدُکُم بِما لا یَعنیهِ ، وَلیَدَع کَثیرا مِنَ الکَلامِ فی ما یَعنیهِ حَتّی یَجِدَ لَهُ مَوضِعا ؛ فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ فی غَیرِ مَوضِعِهِ جَنی عَلی نَفسِهِ بِکَلامِهِ . (7)

.

1- .. زاد المعاد لابن قیّم : ص 61 .
2- .غرر الحکم : ج 6 ص 286 ح 10274 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 522 ح 9508 .
3- .مصباح الشریعه : ص 370 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 53 ح 21 وراجع : منیه المرید : ص 198 .
4- .کنز الفوائد : ج 2 ص 32 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 127 ح 10 .
5- .تحف العقول : ص 379 ، الاختصاص : ص 231 نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 265 ح 176 .
6- .الأدْهَم : الأسود ، یکون فی الخَیْل والإبِل وغیرهِما . والعرب تقول : مُلوک الخَیل دُهْمُها . والدُّهْمه من ألوان الإبل : أن تشتدّ الوُرْقَهُ حتّی یذهب البیاضُ . والدَّهماء من الضَّأن : الحمراء الخالصه الحُمره . ودابّه موقَّفه : فی قوائمها خُطوطٌ سودٌ ( لسان العرب : ج12 ص209 و210 و ج9 ص362 ) .
7- .الأمالی للطوسی : ص 225 ح 391 عن عبیداللّه بن عبد اللّه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 196 ح 17 وراجع : الصّمت وآداب اللّسان : ص 75 ح 114 .

ص: 273

زاد المعاد به نقل از ابن قیّم جوزی :[پیامبر خدا] ، هماره به مقتضای نیاز و مصلحت مخاطبان ، خطابه ایراد می کرد .

امام علی علیه السلام :وقتی برای گفتار ، زمان مناسبی نمی بینی ، سخن مگو .

امام علی علیه السلام :به سان طبیبِ مداراگر باش که دوا را در آن جایی که سود بخشد ، می نهد .

امام حسین علیه السلام به ابن عبّاس :ای ابن عبّاس ! در آنچه سودی به تو نمی بخشد ، سخن مگو ، که من می ترسم گناهی بر دوش تو باشد ؛ و بدانچه سود می بخشد ، تنها هنگامی سخن بگو که برای گفتار ، فرصت را مناسب می بینی . بسا گوینده ای که به حقْ سخن گوید ؛ امّا مورد نکوهش قرار گیرد !

امام صادق علیه السلام :بدانچه به تو مربوط نیست ، زبان مگشا ، و بسیاری از کلام مربوط به خودت را هم وا گذار ، مگر آن که فرصت را برای آن مناسب بیابی . ای بسا گوینده ای که مفید و به حقْ سخن می گوید ؛ امّا چون به جایش نیست ، به زحمت می افتد .

امام صادق علیه السلام به یارانش :از من گفتاری بشنوید که برای شما از شتران سیاه مو 1 بهتر است : هیچ کس بدانچه سودش نمی بخشد ، و در آن جا که مفید است ، بسیاری از گفتار را وا نهد ، مگر آن که زمانِ مناسب بیابد . بسا گوینده ای که نابه جا سخن می گوید و با گفتارش بر خود جفا می کند .

.


ص: 274

6 / 10مُراعاهُ الأَهَمِّ فَالأَهَمِّصحیح البخاری عن ابن عبّاس :لَمّا بَعَثَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مُعاذَ بنَ جَبَلٍ إلی نَحوِ أهلِ الیَمَنِ ، قالَ لَهُ : إنَّکَ تَقدَمُ عَلی قَومٍ مِن أهلِ الکِتابِ ، فَلیَکُن أوَّلَ ما تَدعوهُم إلی أن یُوَحِّدُوا اللّهَ تَعالی ، فَإِذا عَرَفوا ذلِکَ فَأَخبِرهُم أنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَیهِم خَمسَ صَلَواتٍ فی یَومِهِم ولَیلَتِهِم ، فَإِذا صَلَّوا فَأَخبِرهُم أنَّ اللّهَ افتَرَضَ عَلَیهِم زَکاهً فی أموالِهِم تُؤخَذُ مِن غَنِیِّهِم فَتُرَدُّ عَلی فَقیرِهِم ، فَإِذا أقَرّوا بِذلِکَ فَخُذ مِنهُم ، وتَوَقَّ کَرائِمَ أموالِ النّاسِ . (1)

التّوحید عن ابن عبّاس :جاءَ أعرابِیٌّ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، عَلِّمنی مِن غَرائِبِ العِلمِ . قالَ : ما صَنَعتَ فی رَأسِ العِلمِ حَتّی تَسأَلَ عَن غَرائِبِهِ ؟ !قالَ الرَّجُلُ : ما رَأسُ العِلمِ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : مَعرِفَهُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ . قالَ الأَعرابِیُّ : وما مَعرِفَهُ اللّهِ حَقَّ مَعرِفَتِهِ ؟ قالَ : تَعرِفُهُ بِلا مِثلٍ ولا شِبهٍ ولا نِدٍّ ، وأَنَّهُ واحِدٌ أحَدٌ ظاهِرٌ باطِنٌ أوَّلٌ آخِرٌ ، لا کُفوَ لَهُ ولا نَظیرَ ، فَذلِکَ حَقُّ مَعرِفَتِهِ . (2)

تنبیه الغافلین عن عبد اللّه بن مسوّر الهاشمیّ :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وقالَ: جِئتُکَ لِتُعَلِّمَنی مِن غَرائِبِ العِلمِ . قالَ : ما صَنَعتَ فی رَأسِ العِلمِ ؟ قالَ : وما رَأسُ العِلمِ ؟ قالَ: هَل عَرَفتَ الرَّبَّ عز و جل ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَماذا فَعَلتَ فی حَقِّهِ ؟ قالَ : ما شاءَ اللّهُ. قالَ : وهَل عَرَفتَ المَوتَ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فَماذا أعدَدتَ لَهُ ؟ قالَ : ما شاءَ اللّهُ . قالَ : اِذهَب فَاحکُم بِها هُناکَ ، ثُمَّ تَعالَ حَتّی اُعَلِّمَکَ مِن غَرائِبِ العِلمِ . فَلَمّا جاءَهُ بَعدَ سِنینَ ، قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : ضَع یَدَکَ عَلی قَلبِکَ ، فَما لا تَرضی لِنَفسِکَ لا تَرضاهُ لِأَخیکَ المُسلِمِ ، وما رَضیتَهُ لِنَفسِکَ فَارضَهُ لِأَخیکَ المُسلِمِ ، وهُوَ مِن غَرائِبِ العِلمِ . (3)

.

1- .صحیح البخاری : ج 6 ص 2685 ح 6937 ، صحیح مسلم : ج 1 ص 51 ح 31 نحوه ، السنن الکبری : ج 7 ص 3 ح1312 ، کنز العمّال : ج 6 ص 295 ح 15772 .
2- .التوحید : ص 284 ح 5 ، مشکاه الأنوار : ص 40 ح 10 ، منیه المرید : ص 366 ، بحار الأنوار : ج 3 ص 269 ح 4 .
3- .تنبیه الغافلین : ص 36 ح 20 ، جامع بیان العلم : ج 2 ص 5 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 24 کلاهما نحوه ولیس فیهما ذیله من «فلمّا جاءه» وراجع : روضه الواعظین : ص 537 .

ص: 275



6 / 10 مراعات ترتیب اهمّیت

6 / 10مراعات ترتیب اهمّیتصحیح البخاری به نقل از ابن عبّاس :هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله ، معاذ بن جبل را به سوی مردم یمن فرستاد ، به او فرمود : «تو نزد گروهی از اهل کتاب می روی . از این رو ، باید نخستین دعوت تو از آنان ، یکتاپرستی خداوند متعال باشد . اگر توحید را شناختند ، به آنان باز گو که خداوند در شبانه روزشان پنج نماز بر آنان واجب کرده است و هر گاه نماز را به پای داشتند ، به آنان بگو که خداوند ، در اموالشان زکات قرار داده تا از بی نیازشان ستانده شود و به تهی دستشان داده شود . پس هر گاه بِدان اذعان کردند ، از آنان زکات بگیر و از گزیده اموال مردم ، اجتناب کن .

التوحید به نقل از ابن عبّاس :مردی بادیه نشین نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا ! از شگفتی های دانش به من بیاموز . فرمود : «تو با اساس علم ، چه کرده ای که حال ، خواهان شگفتی های آن هستی ؟ !» . آن مرد گفت : اساس علم چیست ، ای پیامبر خدا ؟ فرمود : «شناخت خداوند ، چنان که بایسته اوست» . اعرابی گفت : شناخت بایسته خداوند چیست ؟ فرمود : «او را بشناسی که نظیر و شبیه و شریک ندارد و او یگانه و یکتا و ظاهر و باطن و اوّل و آخر است و همسنگ و همسان ندارد . این است حقّ شناخت خداوند» .

تنبیه الغافلین به نقل از عبد اللّه بن مُسوَّر هاشمی :مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : نزد شما آمدم تا از شگفتی های دانش به من بیاموزی . فرمود : «تو با اساس علم ، چه کرده ای ؟» . مرد گفت : اساس علم چیست ؟ فرمود : «آیا پروردگار عز و جل را شناخته ای ؟» . گفت : آری . فرمود : «در ادای حقّش چه کرده ای ؟» . گفت : آنچه خدا خواسته است . فرمود : «آیا مرگ را شناخته ای ؟» . گفت : آری . فرمود : «برای مرگ ، چه فراهم کرده ای ؟» . گفت : آنچه خدا خواسته است . فرمود : «برو و بر این کار ، استوار باش . آن گاه بیا تا از شگفتی های علم به تو بیاموزم» . پس از آن که آن مرد ، پس از گذشت سالیانی باز گشت ، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «دستت را بر دلت بگذار و هر آنچه را برای خود نمی پسندی ، برای برادر مسلمانت نپسند ، و هر آنچه را برای خود می پسندی ، برای برادر مسلمانت بپسند . این ، از شگفتی های دانش است» .

.


ص: 276

الإمام علیّ علیه السلام مِن وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ الحَسَنِ علیه السلام :وأجمَعتُ عَلَیهِ مِن أدَبِکَ . . . أَن أبتَدِئَکَ بِتَعلیمِ کِتابِ اللّهِ عز و جل وتَأویلِهِ ، وشَرائِعِ الإِسلامِ وأَحکامِهِ ، وحَلالِهِ وحَرامِهِ ، لا اُجاوِزُ ذلِکَ بِکَ إلی غَیرِهِ . (1)

6 / 11مُراعاهُ الاِختِصارِالمعجم الکبیر عن أبی اُمامه :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ إذا بَعَثَ أمیرا قالَ : أقصِرِ الخُطبَهَ ، وأَقِلَّ الکَلامَ . (2)

سنن أبی داود عن عمّار بن یاسر :أمَرَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله بِإِقصارِ الخُطَبِ . (3)

سنن أبی داود عن جابر بن سمره السّوائیّ :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لا یُطیلُ المَوعِظَهَ یَومَ الجُمُعَهِ ، إنَّما هُنَّ کَلِماتٌ یَسیراتٌ . (4)

.

1- .نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : ص 71 ، بحار الأنوار : ج 1 ص 219 ح 48 ؛ ینابیع المودّه : ج 3 ص 439 ح 10 .
2- .المعجم الکبیر : ج 8 ص 144 ح 7640 و ص 154 ح 7662 بزیاده «فإنّ من الکلام سحرا» فی آخره ، کنز العمّال : ج 7 ص 94 ح 18126 .
3- .سنن أبی داود : ج 1 ص 289 ح 1106 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 426 ح 1066 ، السنن الکبری : ج 3 ص 295 ح 5766 .
4- .سنن أبی داود : ج 1 ص 289 ح 1107 ، المستدرک علی الصحیحین : ج 1 ص 427 ح 1067 ، السنن الکبری : ج 3 ص 294 ح 5762 ، کنزالعمّال : ج 7 ص 63 ح 17969 .

ص: 277



6 / 11 رعایت اختصار

امام علی علیه السلام از وصیّت ایشان به فرزندش حسن علیه السلام :و در تربیت تو ، بر آن شدم ... که به آموزش قرآن و تأویل آن و شرایع و احکام اسلام و حلال و حرام آن به تو ، آغاز کنم و از تو به دیگری نگذرم .

6 / 11رعایت اختصارالمعجم الکبیر به نقل از ابو اُمامه :هر گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرماندهی را گسیل می داشت ، می فرمود : «خطابه را کوتاه کن و کم سخن بگو» .

سنن أبی داوود به نقل از عمّار بن یاسر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ما را به کوتاه کردن خطابه ها فرمان داد .

سنن أبی داوود به نقل از جابر بن سَمُره سوّایی :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، موعظه روز جمعه را طولانی نمی کرد و خطابه ایشان ، تنها چند کلمه کوتاه بود .

.


ص: 278

الإمام علیّ علیه السلام :جَودَهُ الکَلامِ فِی الاِختِصارِ . (1)

عنه علیه السلام :الکَلامُ کَالدَّواءِ ؛ قَلیلُهُ یَنفَعُ ، وکَثیرُهُ قاتِلٌ . (2)

عنه علیه السلام :اِختَصِر مِن کَلامِکَ مَا استَحسَنتَهُ ؛ فَإِنَّهُ بِکَ أجمَلُ ، وعَلی فَضلِکَ أدَلُّ . (3)

عنه علیه السلام :خَیرُ الکَلامِ ما لا یُمِلُّ ولا یَقِلُّ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام حینَ قیلَ لَهُ : مَا البَلاغَهُ ؟ :مَن عَرَفَ شَیئا قَلَّ کَلامُهُ فیهِ . وإنَّما سُمِّیَ البَلیغُ ؛ لِأَنَّهُ یُبلِغُ حاجَتَهُ بِأَهوَنِ سَعیِهِ . (5)

راجع : ص 318 (التبلیغ / الفصل السابع / الإطاله فی الکلام) .

.

1- .المواعظ العددیّه : ص 55 .
2- .غرر الحکم : ج 3 ص 159 ح 2182 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 67 ح 1692 .
3- .غرر الحکم : ج 2 ص 320 ح 2735 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 100 ح 2293 .
4- .غرر الحکم : ج 3 ص 424 ح 4969 .
5- .تحف العقول : ص 359 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 241 ح 28 .

ص: 279

امام علی علیه السلام :زیبایی گفتار ، در کوتاه بودن آن است .

امام علی علیه السلام :گفتار ، مثل داروست که اندک آن ، سود می بخشد و زیادی آن ، کُشنده است .

امام علی علیه السلام :تا آن جا که روا می دانی ، گفتارت را مختصر کن ؛ چون برای تو مناسب تر و به فضیلت تو ره نمون تر است .

امام علی علیه السلام :بهترین گفتار ، آن است که نه ملال آور و نه نارسا باشد .

امام صادق علیه السلام هنگامی که به ایشان گفته شد : بلاغت چیست ؟ :آن است که هر کس چیزی را شناخته ، سخنش در باره آن ، اندک باشد . به بلیغ ، از آن جهت ، «بلیغ (رَسا)» گفته شده است که با کمترین تلاش ، می تواند خواسته خود را برساند .

ر . ک : ص 319 (تبلیغ / فصل هفتم / طولانی کردن سخن) .

.


ص: 280

الفصل السّابع : آفات التّبلیغ7 / 1مُخالَفَهُ الفِعلِ لِلقَولِأ التَّحذیرُ مِن مُخالَفَهِ الفِعلِ لِلقَولِالکتاب«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ » . (1)

«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُون» . (2)

الحدیثسعد السّعود فیما أوحَی اللّهُ إلی داودَ علیه السلام فِی الزَّبورِ :أفصَحتُم فِی الخُطبَهِ ، وقَصَّرتُم فِی العَمَلِ ، فَلَو نَصَحتُم فِی العَمَلِ وقَصَّرتُم فِی الخُطبَهِ لَکانَت أرجی لَکُم ، ولکِنَّکُم عَمَدتُم إلی آیاتی فَاتَّخَذتُموها هُزُوا ، وإلی مَظالِمی فَاشتَهَرتُم بِها ، وعَلِمتُم أن لا هَرَبَ مِنّی ، وأَسَّستُم فَجائِعَ الدُّنیا . (3)

.

1- .الصفّ : 2 و 3 .
2- .البقره : 44 .
3- .سعد السعود : ص 51 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 48 .

ص: 281



فصل هفتم : آفات تبلیغ
7 / 1 ناهمگونی کردار با گفتار

الف - بر حذر داشتن از ناهمگونی کردار با گفتار

فصل هفتم : آفات تبلیغ7 / 1ناهمگونی کردار با گفتارالف بر حذر داشتن از ناهمگونی کردار با گفتارقرآن«ای کسانی که ایمان آورده اید ! چرا چیزی می گویید که [ خودتان ] انجام نمی دهید ؟ ! نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید» .

«آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید ، با این که شما کتاب [خدا] را می خوانید ؟ آیا [هیچ ]نمی اندیشید ؟» .

حدیثسَعد السُّعود از جمله آنچه خداوند در زبور به داوود علیه السلام وحی کرد :در خطابه ، رسا سخن گفتید ؛ امّا در عمل ، کوتاهی کردید ، در حالی که اگر در عمل ، خیرخواهی می کردید و سخنرانی را کوتاه می کردید ، برای شما مایه امیدواری بیشتری بود ؛ امّا شما آهنگ آیات مرا کردید و آنها را به استهزا گرفتید ، و به ستمگری روی آورید و به ستمکاری نام آور شدید ، و دانستید که از من گریزی نیست و خیانت های دنیا را بنیان گذاشتید .

.


ص: 282

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ عز و جل إلی عیسَی بنِ مَریَمَ : یا عیسی ، عِظ نَفسَکَ بِحِکمَتی ، فَإِنِ انتَفَعتَ فَعِظِ النّاسَ ، وإلّا فَاستَحِ مِنّی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله فی مَوعِظَتِهِ لِابنِ مَسعودٍ :یَا بنَ مَسعودٍ ، لا تَکونَنَّ مِمَّن یَهدِی النّاسَ إلَی الخَیرِ ویَأمُرُهُم بِالخَیرِ وهُوَ غافِلٌ عَنهُ ؛ یَقولُ اللّهُ تَعالی : «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ» . . . . یَا بنَ مَسعودٍ ، لا تَکُن مِمَّن یُشَدِّدُ عَلَی النّاسِ ویُخَفِّفُ عَن نَفسِهِ ؛ یَقولُ اللّهُ تَعالی : «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» . (2)

عنه صلی الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ :یا أبا ذَرٍّ ، مَن وافَقَ قَولَهُ فِعلُهُ فَذاکَ الَّذی أصابَ حَظَّهُ ، ومَن خالَفَ قَولَهُ فِعلُهُ فَذلِکَ المَرءُ إنَّما یُوَبِّخُ نَفسَهُ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن دَعَا النّاسَ إلی قَولٍ أو عَمَلٍ ولَم یَعمَل هُوَ بِهِ ، لَم یَزَل فی سَخَطِ اللّهِ حَتّی یَکُفَّ ، أو یَعمَلَ بِما قالَ أو دَعا إلَیهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :سَیَکونُ بَعدی أئِمَّهٌ یُعطَونَ الحِکمَهَ عَلی مَنابِرِهِم ، فَإِذا نَزَلوا نُزِعَت مِنهُم ، قُلوبُهُم وأَجسادُهُم شَرٌّ مِنَ الجِیَفِ . (5)

.

1- .الفردوس : ج 1 ص 144 ح 513 عن أبی موسی ، الدرّ المنثور : ج 2 ص 206 نقلاً عن أحمد عن مالک بن دینار نحوه ، کنز العمّال : ج 15 ص 795 ح 43156 .
2- .مکارم الأخلاق : ج 2 ص 360 ح 2660 عن عبد اللّه بن مسعود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 109 ح 1 .
3- .الأمالی للطوسی : ص 528 ح 1162 ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 365 ح 2661 ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 53 کلّها عن أبی الأسود ، بحار الأنوار : ج 77 ص 77 ح 3 ؛ تاریخ أصبهان : ج 2 ص 245 ح 1576 ، الصمت وحفظ اللسان : ص 285 ح 627 ، تاریخ دمشق : ج 33 ص 172 کلّها عن ابن مسعود من دون إسناد إلیه صلی الله علیه و آله ، کنز العمّال : ج 10 ص 307 ح 29540 .
4- .حلیه الأولیاء : ج 2 ص 7 ، تفسیر ابن کثیر : ج 1 ص 123 کلاهما عن عبد اللّه بن عمر ، کنز العمّال : ج 10 ص 210 ح 29108 نقلاً عن المعجم الکبیر .
5- .المعجم الأوسط : ج 7 ص 80 ح 6910 ، الفردوس : ج 2 ص 316 ح 3433 وفیه «نزعوا» بدل «نزلوا» و «الجیفه» بدل «الجیف» و کلاهما عن أبی هریره ، ربیع الأبرار : ج 4 ص 251 نحوه ، کنز العمّال : ج 6 ص 74 ح 14898 .

ص: 283

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل به عیسی بن مریم وحی کرد : ای عیسی ! با حکمت من ، خود را اندرز ده . پس اگر از آن سود بردی ، مردم را موعظه کن ، و گر نه از من شرم نما .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ابن مسعود :ای ابن مسعود ! از کسانی نباش که مردم را به نیکی هدایت می کنند و آنان را به نیکی فرمان می دهند ؛ امّا خود از آن غافل اند . خداوند متعال می فرماید : «آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید ؟ !» . ای ابن مسعود ! از کسانی نباش که بر مردم ، سخت و بر خود ، آسان می گیرند . خداوند متعال می فرماید : «چرا چیزی می گویید که [ خودتان ]انجام نمی دهید ، ؟!» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ابو ذر :ای ابو ذر ! آن که گفتارش با کردارش هماهنگ باشد ، کسی است که به بهره اش رسیده است ؛ امّا آن که سخنش با کردارش ناهمگون است ، کسی است که خویشتن را توبیخ می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مردم را به گفتار یا کرداری فرا خوانَد ، امّا خود بِدان عمل نکند ، پیوسته مشمول خشم خدا خواهد بود تا آن که از آن باز ایستد ، یا این که بدانچه می گوید یا به سوی آن فرا می خواند ، عمل نماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پس از من ، پیشوایانی خواهند بود که روی منبرهایشان به حکمت ، موعظه می کنند ؛ امّا چون از منبر فرود می آیند ، حکمت از آنان بر کَنده می شود . دل ها و تن های آنان ، از مُردار ، بدتر است .

.


ص: 284

الإمام علیّ علیه السلام :إنّی لَأَرفَعُ نَفسی أن أنهَی النّاسَ عَمّا لَستُ أنتَهی عَنهُ ، أو آمُرَهُم بِما لا أسبِقُهُم إلَیهِ بِعَمَلی ، أو أرضی مِنهُم بِما لا یُرضی رَبّی . (1)

عنه علیه السلام :لا تَکُن مِمَّن . . . یُبالِغُ فِی المَوعِظَهِ ولا یَتَّعِظُ ، فَهُوَ بِالقَولِ مُدِلٌّ ، ومِنَ العَمَلِ مُقِلٌّ ، یُنافِسُ فیما یَفنی ، ویُسامِحُ فیما یَبقی ، یَرَی الغُنمَ مَغرَما ، وَالغُرمَ مَغنَما . (2)

عنه علیه السلام :عَجِبتُ لِمَن یُنکِرُ عُیوبَ النّاسِ ونَفسُهُ أکثَرُ شَیءٍ مَعابا ولا یُبصِرُها ! (3)

عنه علیه السلام :أحمَقُ النّاسِ مَن أنکَرَ عَلی غَیرِهِ رَذیلَهً وهُوَ مُقیمٌ عَلَیها . (4)

عنه علیه السلام :مَن أنکَرَ عُیوبَ النّاسِ ورَضِیَها لِنَفسِهِ فَذلِکَ الأَحمَقُ . (5)

عنه علیه السلام :مَن نَظَرَ فی عُیوبِ النّاسِ فَأَنکَرَها ثُمَّ رَضِیَها لِنَفسِهِ فَذلِکَ الأَحمَقُ بِعَینِهِ . (6)

عنه علیه السلام :یَقبُحُ عَلَی الرَّجُلِ أن یُنکِرَ عَلَی النّاسِ مُنکَراتٍ ، ویَنهاهُم عَن رَذائِلَ وسَیِّئاتٍ ، وإذا خَلا بِنَفسِهِ ارتَکَبَها ، ولا یَستَنکِفُ مِن فِعلِها . (7)

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ غَوایَهً أن یَأمُرَ النّاسَ بِما لا یَأتَمِرُ بِهِ ، ویَنهاهُم عَمّا لا یَنتَهی عَنهُ . (8)

.

1- .غرر الحکم : ج 3 ص 45 ح 3780 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 170 ح 3566 .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 150 ، أعلام الدین : ص 146 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 200 ح 30 .
3- .غرر الحکم : ج 4 ص 340 ح 6267 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 330 ح 5651 ، مستدرک الوسائل : ج 11 ص 315 ذیل ح 13138 .
4- .غرر الحکم : ج 2 ص 474 ح 3343 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 125 ح 2856 .
5- .غرر الحکم : ج 5 ص 385 ح 8865 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 458 ح 8291 .
6- .نهج البلاغه : الحکمه 349 ، کنز الفوائد : ج 1 ص 279 وفیه «ورضاها لنفسه» بدل «فأنکرها ثمّ رضیها لنفسه» ، روضه الواعظین : ص 516 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 49 ح 12 ؛ مطالب السوؤل : ص 236 .
7- .غرر الحکم : ج 6 ص 480 ح 11037 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 556 ح 10251 .
8- .غرر الحکم : ج 4 ص 584 ح 7072 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 386 ح 6522 ، مستدرک الوسائل : ج 12 ص 207 ذیل ح 13895 .

ص: 285

امام علی علیه السلام :من خود را از این ، پیراسته ساختم که مردم را از کاری نهی کنم که خود از آن اجتناب نمی کنم ، یا آنان را به کاری فرمان دهم که خود ، در عمل به آن ، بر ایشان پیشی نمی گیرم ، یا از آنان به خاطر کاری که مورد رضایت پروردگارم نیست ، راضی باشم .

امام علی علیه السلام :از جمله کسانی مباش که ... در اندرز دادن ، فراوان می کوشند ؛ امّا خود بِدان پند نمی گیرند . او کسی است که در گفتار ، دراز سخن ، امّا در عمل ، کوتاه دست است . در آنچه فانی می شود ، به رقابت می پردازد ؛ امّا در آنچه ماندگار است ، مسامحه می کند . سود را خسارت و خسارت را سود می انگارد .

امام علی علیه السلام :از کسی در شگفتم که عیب های مردم را به زشتی یاد می کند ؛ امّا نفْس او به عیب بیشتری دچار است و او خود نمی بیند !

امام علی علیه السلام :احمق ترینِ مردم ، کسی است که رذیلت اخلاقی را در دیگری زشت می شمارد ؛ امّا خود بر آن رذیلت ، پایدار است .

امام علی علیه السلام :آن که عیب های مردم را زشت شمارد ، امّا خود بِدانها رضا دهد ، احمق است .

امام علی علیه السلام :آن که در عیب های مردم در نِگَرد و آنها را زشت شمرد ، امّا همانها را برای خود بپسندد ، او همان احمق است .

امام علی علیه السلام :برای انسان ، زشت است که کارهای ناروای مردم را زشت شمارد و آنان را از رذیلت ها و بدی ها نهی کند ؛ امّا وقتی با خود خلوت کرد ، مرتکب آنها شود و از انجام دادن آنها خودداری نورزد .

امام علی علیه السلام :در گم راهی شخص ، همین بس که مردم را بِدانچه خود به آن عمل نمی کند ، فرمان دهد و از آنچه خود از آن اجتناب نمی کند ، نهی نماید .

.


ص: 286

عنه علیه السلام :کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن یُنکِرَ عَلَی النّاسِ ما یَأتی مِثلَهُ . (1)

عنه علیه السلام :کَیفَ یَهدی غَیرَهُ مَن یُضِلُّ نَفسَهُ ؟ ! (2)

عنه علیه السلام :أشَدُّ النّاسِ نِفاقا مَن أمَرَ بِالطّاعَهِ ولَم یَعمَل بِها ، ونَهی عَنِ المَعصِیَهِ ولَم یَنتَهِ عَنها . (3)

عنه علیه السلام فی وَصِیَّتِهِ لِابنِهِ مُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّهِ :یا بُنَیَّ . . . کُن آخَذَ النّاسِ بِما تَأمُرُ بِهِ ، وأَکَفَّ النّاسِ عَمّا تَنهی عَنهُ . (4)

عنه علیه السلام :رُبَّ واعِظٍ غَیرِ مُرتَدِعٍ . (5)

عنه علیه السلام :کُن آمِرا بِالمَعروفِ عِاملاً بِهِ ، ولا تَکُن مِمَّن یَأمُرُ بِهِ ویَنأی عَنهُ ؛ فَیَبوءَ بِإِثمِهِ ، ویَتَعَرَّضَ مَقتَ رَبِّهِ . (6)

الاحتجاج :رُوِیَ أنَّ زَینَ العابِدینَ علیه السلام مَرَّ بِالحَسَنِ البَصرِیِّ وهُوَ یَعِظُ النّاسَ بِمِنی ، فَوَقَفَ علیه السلام عَلَیهِ ، ثُمَّ قالَ : أمسِک ، أسأَلُکَ عَنِ الحالِ الَّتی أنتَ عَلَیها مُقیمٌ ، أتَرضاها لِنَفسِکَ فیما بَینَکَ وبَینَ اللّهِ لِلمَوتِ إذا نَزَلَ بِکَ غَداً ؟ قالَ : لا . قالَ : أفَتُحَدِّثُ نَفسَکَ بِالتَّحَوُّلِ وَالاِنتِقالِ عَنِ الحالِ الَّتی لا تَرضاها لِنَفسِکَ إلَی الحالِ الَّتی تَرضاها ؟ (قالَ) : فَأَطرَقَ مَلِیّا ، ثُمَّ قالَ : إنّی أقولُ ذلِکَ بِلا حَقیقَهٍ . قالَ : أفَتَرجو نَبِیّا بَعدَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله یَکونُ لَکَ مَعَهُ سابِقَهٌ ؟قالَ : لا . قالَ : أفَتَرجو دارا غَیرَ الدّارِ الَّتی أنتَ فیها تُرَدُّ إلَیها فَتَعمَلَ فیها ؟ قالَ : لا . قالَ : أفَرَأَیتَ أحَدا بِهِ مُسکَهُ عَقلٍ رَضِیَ لِنَفسِهِ مِن نَفسِهِ بِهذا ؟ ! إنَّکَ عَلی حالٍ لا تَرضاها ، ولا تُحَدِّثُ نَفسَکَ بِالاِنتِقالِ إلی حالٍ تَرضاها عَلی حَقیقَهٍ ، ولا تَرجو نَبِیّا بَعدَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، ولا داراً غَیرَ الدّارِ الَّتی أنتَ فیها فَتُرَدَّ إلَیها فَتَعمَلَ فیها ، وأنتَ تَعِظُ النّاسَ ! قالَ : فَلَمّا وَلّی علیه السلام قالَ الحَسَنُ البَصرِیُّ : مَن هذا ؟ قالوا : عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ . قالَ : أهلُ بَیتِ عِلمٍ . فَما رُئِیَ الحَسَنُ البَصرِیُّ بَعدَ ذلِکَ یَعِظُ النّاسَ . (7)

.

1- .غرر الحکم : ج 4 ص 584 ح 7073 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 386 ح 6524 .
2- .غررالحکم : ج 4 ص 565 ح 6997 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 383 ح 6471 .
3- .غرر الحکم : ج 2 ص 464 ح 3309 و ص 440 ح 3214 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 122 ح 2775 وفیهما «أظهر» بدل «أشدّ» ، مستدرک الوسائل : ج 12 ص 206 ذیل ح 13895 .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 387 ح 5834 ، وسائل الشیعه : ج 11 ص 419 ح 21209 .
5- .غرر الحکم : ج 4 ص 78 ح 5361 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 266 ح 4846 .
6- .غرر الحکم : ج 4 ص 616 ح 7189 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 392 ح 6636 .
7- .الاحتجاج : ج 2 ص 140 ح 179 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 146 ح 2 .

ص: 287

امام علی علیه السلام :در نادانی شخص ، همین بس که کاری را که خود انجام می دهد ، برای مردم ، زشت شمارد .

امام علی علیه السلام :چگونه کسی که خود را گم راه می سازد ، دیگری را هدایت می کند ؟ !

امام علی علیه السلام :نفاق آن که به اطاعت ، فرمان می دهد و خود ، بِدان عمل نمی کند و از نافرمانی نهی می کند و خود از آن پرهیز نمی نماید ، از همه مردم بیشتر است .

امام علی علیه السلام در سفارش خود به فرزندش محمّد بن حنفیّه :ای پسرکم ! به آنچه به مردم فرمان می دهی ، بیشتر از همه آنان ، عمل کن و از آنچه نهیشان کنی ، بیشتر از همه آنان اجتناب کن .

امام علی علیه السلام :بسا اندرز دهنده که خود ، پایبند بِدان نیست !

امام علی علیه السلام :امر کننده به معروف و عمل کننده به آن باش و از کسانی مباش که بِدان فرمان می دهند و خود از آن فاصله می گیرند و گناه آن را به دوش می کشند و خود را در معرض خشم پروردگارشان قرار می دهند .

الاحتجاج :روایت شده که زین العابدین علیه السلام از کنار حسن بَصری که در مِنا مردم را موعظه می کرد ، گذشت و بالای سرش ایستاد و آن گاه فرمود : «دست نگه دار ! می خواهم از حالی که الآن داری ، از تو بپرسم . آیا بین خود و خدایت راضی هستی که با همین حالی که داری ، فردا مرگت در رسد ؟» . حسن بصری گفت : نه . فرمود : «آیا با خود ، در باره تغییر و تحوّل از حالی که برای نفست نمی پسندی ، به حالی که مایه رضایت توست ، به گفتگو نشسته ای ؟» . حسن بصری سرش را لَختی به زیر انداخت . آن گاه گفت : من در این باره سخن می گویم ؛ امّا بدون حقیقت . [امام علیه السلام ] فرمود : «آیا به پیامبری پس از محمّد[ صلی الله علیه و آله ] ، دل بسته ای که با آن برایت سابقه ای فراهم شود ؟» . گفت : نه . فرمود : «آیا به خانه ای غیر از خانه ای که در آن هستی ، دل بسته ای تا تو را بِدان باز گردانند و در آن ، عمل کنی ؟» . گفت : نه . فرمود : «آیا دیده ای کسی دارای گوهر عقل باشد و برای خویشتن ، این چنین رضا دهد ؟ ! تو بر حالتی هستی که بِدان راضی نیستی و با نفْس خودت در باره انتقال از این حالت به حالتی که مایه خشنودی تو باشد ، از روی حقیقت ، سخن نمی گویی و به پیامبری پس از محمّد صلی الله علیه و آله ، دل نبسته ای و به خانه ای غیر از خانه ای که در آن هستی ، برای باز گشتن و عمل کردن در آن ، دل نبسته ای . با این حال ، مردم را موعظه می کنی ؟ !» . هنگامی که [امام علیه السلام ] گذشت ، حسن بصری گفت : این کیست ؟ گفتند : علی بن الحسین (زین العابدین) است . گفت : اهل بیتِ دانش اند ! دیگر پس از آن ، دیده نشد که حسن بصری ، مردم را موعظه کند .

.


ص: 288

أعلام الدین :رُوِیَ عَن عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام أنَّهُ دَخَلَ المَسجِدَ الحَرامَ فَرَأَی الحَسَنَ البَصریَّ وحَولَهُ جَماعَهٌ مِنَ النّاسِ وهُوَ یَعِظُهُم ، وکانَ یُعرَفُ مِنهُ أن یَری رَأیَ المُعتَزِلَهِ فی تَخلیدِ مَن یَعمَلُ ذَنبا کَبیرا فِی النّارِ ، فَقالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام : یا هذا ، أنتَ عَلی حالٍ تَرضی لِنَفسِکَ مَعَهَا المَوتَ ؟ فَقالَ لَهُ : لا . فَقالَ : فَأَنتَ عَلی ثِقَهٍ مِنَ البَقاءِ لِوَقتٍ تُدرِکُ فیهِ التَّوبَهَ ؟ فَقالَ : لا . فَقالَ لَهُ: أفَعِندَ المَوتِ نَظِرَهٌ؟ فَقالَ لَهُ: لا. فَقالَ لَهُ : أفَبَعدَ المَوتِ عَمَلٌ ؟ فَقالَ : لا . فَقالَ : فَعِظ نَفسَکَ ودَعِ النّاسَ یَطوفوا بِهذَا البَیتِ الَّذی قَد جاؤوا إلَیهِ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ . (1)

الإمام الباقر علیه السلام :فی حِکمَهِ آلِ داودَ : یَا بنَ آدَمَ ، کَیفَ تَتَکَلَّمُ بِالهُدی وأَنتَ لا تُفیقُ عَنِ الرَّدی ؟ ! (2)

.

1- .أعلام الدین : ص 328 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 203 ح 346 عن سعد بن زیاد ، إرشاد القلوب : ص 84 کلاهما عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 14 ص 36 ح 10 .

ص: 289

أعلام الدین :روایت شده است که زین العابدین[ علیهماالسلام] وارد مسجد الحرام شد و حسن بصری را در حالی دید که گروهی از مردم به دور او گِرد آمده اند و او مشغول موعظه آنان است ، و معروف بود که او طبق رأی معتزله ، معتقد است که هر کس مرتکب گناه کبیره شود ، در آتش ، جاودانه است . زین العابدین به او فرمود : «فلانی ! آیا بر حالتی هستی که با وجود آن ، راضی به مرگ خود باشی ؟» . حسن بصری گفت : نه . فرمود : «آیا اطمینان داری که تا زمانی که فرصت توبه داشته باشی ، ماندگار خواهی بود ؟» . گفت : نه . فرمود : «آیا هنگام مرگ ، درنگی هست ؟» . او در پاسخ امام علیه السلام گفت : نه . آن گاه [امام علیه السلام ] به او فرمود : «آیا پس از مرگ ، عملی هست ؟» . گفت : نه . فرمود : «پس خود را موعظه کن و مردم را وا گذار تا به دور این خانه که از راه دور به سوی آن آمده اند ، به طواف بپردازند» .

امام باقر علیه السلام :در حکمت آل داوود آمده است : ای پسر آدم ! چگونه به هدایتْ زبان می گشایی ، در حالی که خود از هلاکت ، بیدار نمی شوی ؟ !

.


ص: 290

الخرائج والجرائح عن أبی بصیر :کُنتُ اُقرِئُ امرَأَهً القُرآنَ بِالکوفَهِ ، فَمازَحتُها بِشَیءٍ ، فَلَمّا دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ علیه السلام عاتَبَنی وقالَ : مَنِ ارتَکَبَ الذَّنبَ فِی الخَلاءِ لَم یَعبَأِ اللّهُ بِهِ . أیُّ شَیءٍ قُلتَ لِلمَرأَهِ ؟ فَغَطَّیتُ وَجهی حَیاءً ، وتُبتُ . فَقالَ أبو جَعفَرٍ علیه السلام : لا تَعُد . (1)

تفسیر العیّاشی عن یعقوب بن شعیب عن أبی عبد اللّه علیه السلام :قُلتُ : قَولُهُ : «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ» ؟ قالَ : فَوَضَعَ یَدَهُ عَلی حَلقِهِ ؛ قالَ : کَالذّابِحِ نَفسَهُ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ العالِمَ إذا لَم یَعمَل بِعِلمِهِ زَلَّت مَوعِظَتُهُ عَنِ القُلوبِ کَما یَزِلُّ المَطَرُ عَنِ الصَّفا . (3)

عنه علیه السلام :تَجِدُ الرَّجُلَ لا یُخطِئُ بِلامٍ ولا واوٍ ، خَطیبا مِصقَعا ، ولَقَلبُهُ أشَدُّ ظُلمَهً مِنَ اللَّیلِ المُظلِمِ ! وتَجِدُ الرَّجُلَ لا یَستَطیعُ یُعَبِّرُ عَمّا فی قَلبِهِ بِلِسانِهِ ، وقَلبُهُ یَزهَرُ کَما یَزهَرُ المِصباحُ ! (4)

عنه علیه السلام :إذا رَأَیتَ الحَقَّ قَد ماتَ وذَهَبَ أهلُهُ . . . ورَأَیتَ المَنابِرَ یُؤمَرُ عَلَیها بِالتَّقوی ولا یَعمَلُ القائِلُ بِما یَأمُرُ . . . فَکُن عَلی حَذَرٍ ، وَاطلُب إلَی اللّهِ عز و جلالنَّجاهَ . (5)

مصباح الشریعه فیما نَسَبَهُ إلَی الإِمامِ الصّادِقِ علیه السلام :مَثَلُ الواعِظِ وَالمَوعوظِ کَالیَقظانِ وَالرّاقِدِ ؛ فَمَنِ استَیقَظَ مِن رَقدَهِ غَفلَتِهِ ومُخالَفاتِهِ ومَعاصیهِ صَلُحَ أن یوقِظَ غَیرَهُ مِن ذلِکَ الرُّقادِ . وأَمَّا السّائِرُ فی مَفاوِزِ الاِعتِداءِ ، الخائِضُ فی مَراتِعِ الغَیِّ وتَرکِ الحَیاءِ بِاستِحبابِ السُّمعَهِ وَالرِّیاءِ وَالشُّهرَهِ وَالتَّصَنُّعِ فِی الخَلقِ ، المُتَزَیّی بِزِیِّ الصّالِحینَ ، المُظهِرُ بِکَلامِهِ عِمارَهَ باطِنِهِ وهُوَ فِی الحَقیقَهِ خالٍ عَنها ، قَد غَمَرَتها وَحشَهُ حُبِّ المَحمَدَهِ ، وغَشِیَها ظُلمَهُ الطَّمَعِ ، فَما أفتَنَهُ بِهَواهُ !وأَضَلَّ النّاسَ بِمَقالَتِهِ ! (6)

.

1- .الخرائج والجرائح : ج 2 ص 594 ح 5 ، دلائل الإمامه : ص 232 ح 160 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 182 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 46 ص 247 ح 35 .
2- .تفسیر العیّاشی : ج 1 ص 43 ح 37 ، بحار الأنوار : ج 100 ص 84 ح 55 .
3- .الکافی : ج 1 ص 44 ح 3 عن عبد اللّه بن القاسم الجعفری ، منیه المرید : ص 146 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 39 ح 68 ؛ تاریخ بغداد : ج 4 ص 110 الرقم 1769 ، عن مالک نقلاً عن التوراه ، تاریخ الإسلام للذهبی : ج 11 ص 71 عن مالک بن دینار من دون إسناد إلی أحد من اهل البیت علیهم السلام ولیس فیه ذیله .
4- .الکافی : ج 2 ص 422 ح 1 عن عمرو .
5- .الکافی : ج 8 ص 37 و 41 ح 7 عن حمران ، أعلام الدین : ص 217 ولیس فیه صدره إلی «أهله» ، بحارالأنوار : ج 52 ص 256 ح 147 .
6- .مصباح الشریعه : ص 396 ، بحارالأنوار : ج 100 ص 84 ح 53 .

ص: 291

الخرائج و الجرائح به نقل از ابو بصیر :در کوفه به زنی قرآن می آموختم . در این بین با او در موردی شوخی کردم . هنگامی که نزد امام باقر علیه السلام رفتم ، مرا نکوهش کرد و فرمود : «کسی که در خلوت ، مرتکب گناه می شود ، خداوند به او اعتنا نمی کند . به آن زن ، چه گفتی ؟» . چهره ام را از روی شرم پوشاندم و توبه کردم . امام باقر علیه السلام فرمود : «دیگر تکرار نکن» .

تفسیر العیّاشی به نقل از یعقوب بن شعیب :به ایشان (امام صادق علیه السلام ) گفتم : این سخن خداوند به چه معناست : «آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خودتان را فراموش می کنید ؟ !» ؟ امام علیه السلام ، دستش را بر گلویش گذاشت و فرمود : «به سان کسی که خود را گردن بزند» .

امام صادق علیه السلام :هر گاه عالم به علمش عمل نکند ، موعظه اش از دل ها محو می شود ، همان گونه که باران از روی سنگ صاف می گذرد .

امام صادق علیه السلام :گاه به شخصی بر می خوری که یک «لام» و «واو» را نمی اندازد . سخنوری است زبان آور ؛ امّا دلش از شب دیجور ، تاریک تر است ، و [در مقابل] به شخصی بر می خوری که نمی تواند با زبانش آنچه را در دلش هست ، بازگو کند ؛ امّا دلش به سان روشنایی چراغ ، روشنایی دارد .

امام صادق علیه السلام :هر گاه دیدی که حق ، مُرده و اهلش از بین رفته اند ... و دیدی که بالای مَنابر به پرهیزگاری فرمان می دهند ، امّا گوینده بِدانچه فرمان می دهد ، عمل نمی کند ... ، آن هنگام ، هشیار باش و از خداوند عز و جل نجات بطلب .

مصباح الشریعه در حدیثی که به امام صادق علیه السلام نسبت داده شده است :مَثَل موعظه کننده و شنونده موعظه ، به سان بیدار و خواب است . هر کس از خواب غفلت و مخالفت ها و نافرمانی ها بیدار شود ، شایسته است که دیگری را از آن خواب ، بیدار کند ؛ امّا آن که در پرتگاه های مرزشکنی سیر می کند و با دوست داشتن سُمعه ، ریا ، شهرت و ظاهرسازی میان مردم ، در دشت های انحراف و ترک حیا غوطه ور است و خود را به زیور صالحان آراسته است و با گفتارش ، آبادی درونْ مایه اش را به رخ می کشد ، امّا در حقیقت ، عاری از آنهاست ، وحشت ستایشْ دوستی ، او را در خود فرو برده و تاریکیِ آز ، بر او پرده افکنده است . وه که هوای نفس ، چه قدر او را در فتنه فرو افکنده و چه قدر مردم را با سخنانش گم راه کرده است !

.


ص: 292

الإمام الرضا علیه السلام :لِلإِمامِ عَلاماتٌ . . . یَکونُ آخَذَ النّاسِ بِما یَأمُرُهُم بِهِ ، وأَکَفَّ النّاسِ عَمّا یَنهی عَنهُ . (1)

راجع : ص 208 ( تطابق القلب واللّسان ) و ص 212 ( الدعوه بالعمل قبل اللّسان ) و ص 340 (الفصل الثامن : آثار التبلیغ العملی) .

ب خَطَرُ المُبَلِّغِ الَّذی یَقولُ ما لا یَفعَلُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنّی لا أخافُ عَلی اُمَّتی مُؤمِنا ولا مُشرِکا ؛ أمَّا المُؤمِنُ فَیَمنَعُهُ اللّهُ بِإِیمانِهِ ، وأَمَّا المُشرِکُ فَیَقمَعُهُ اللّهُ بِشِرکِهِ . ولکِنّی أخافُ عَلَیکُم کُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ ، عالِمِ اللِّسانِ ، یَقولُ ما تَعرِفونَ ، ویَفعَلُ ما تُنکِرونَ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی بَیانِ صِفاتِ الفُسّاقِ :وآخَرُ قَد تَسَمّی عالِما ولَیسَ بِهِ ، فَاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُهّالٍ ، وأَضالیلَ مِن ضُلّالٍ ، ونَصَبَ لِلنّاسِ أشراکا مِن حَبائِلِ غُرورٍ ، وقَولِ زورٍ . قَد حَمَلَ الکِتابَ عَلی آرائِهِ ، وعَطَفَ الحَقَّ عَلی أهوائِهِ . یُؤمِنُ النّاسَ مِنَ العَظائِمِ ، ویُهَوِّنُ کَبیرَ الجَرائِمِ . یَقولُ : أقِفُ عِندَ الشُّبُهاتِ ، وفیها وَقَعَ ، ویَقولُ : أعتَزِلُ البِدَعَ ، وبَینَهَا اضطَجَعَ . فَالصّورَهُ صورَهُ إنسانٍ ، وَالقَلبُ قَلبُ حَیَوانٍ . لا یَعرِفُ بابَ الهُدی فَیَتَّبِعَهُ ، ولا بابَ العَمی فَیَصُدَّ عَنهُ . وذلِکَ مَیِّتُ الأَحیاءِ . (3)

.

1- .الخصال : ص 527 ح1 ، معانی الأخبار : ص 102 ح 4 ، عیون أخبار الرِّضا علیه السلام : ج 1 ص213 ح1 ، الاحتجاج : ج 2 ص448 ح311 کلّها عن الحسن بن فضّال ، بحار الأنوار : ج 25 ص 116 ح 1 .
2- .نهج البلاغه: الکتاب 27 ، الأمالی للمفید : ص 268 ح3 ، الأمالی للطوسی : ص 30 ح 31 ، تحف العقول : ص 179 کلّها عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 33 ص 582 ح 726 ؛ المعجم الأوسط : ج 7 ص 128 ح 7065 عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، کنز العمّال : ج 10 ص 199 ح 29046 .
3- .نهج البلاغه : الخطبه 87 ، أعلام الدین : ص 128 ، بحار الأنوار : ج 2 ص 57 ح 36 .

ص: 293



ب - خطر مبلّغی که بدانچه می گوید ، عمل نمی کند

امام رضا علیه السلام :برای امام ، نشانه هایی است : ... بدانچه به مردم فرمان می دهد ، بیشتر از آنان عمل می کند و از آنچه آنان را نهی می کند ، بیشتر از آنان اجتناب می کند .

ر . ک : ص 209 (هماهنگی دل با زبان) و ص 213 (دعوت با عمل ، پیش از زبان) و ص 341 (فصل هشتم : آثار تبلیغ عملی) .

ب خطر مبلّغی که بدانچه می گوید ، عمل نمی کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من از مؤمن یا مشرک بر امّتم نمی ترسم ؛ زیرا خداوند ، به خاطر ایمان ، مؤمن را باز می دارد و به خاطر شرک ، مشرک را ریشه کن می کند ؛ امّا بر شما از کسی بیم دارم که منافقْ دل و زبان آور است : آنچه را معروف می دانید ، می گوید ؛ امّا بدانچه منکر می شمارید ، عمل می کند .

امام علی علیه السلام در بیان ویژگی های فاسقان :و شخصی دیگر که عالم نام گرفته ، امّا عالم نیست ؛ بلکه نادانی ها را از جاهلان و گم راهی ها را از گم راهان بر می گیرد ، و برای مردم ، از رشته های غرور و سخن دروغ ، دام ها تعبیه می کند ، قرآن را بر آرای خود حمل می کند و حق را بر هواهای نفسانی اش می پیوندد ، مردم را از [انجام دادن ]گناه های بزرگ ، ایمن می گرداند ، و جرم های بزرگ را آسان جلوه می دهد . می گوید : «در برابر شبهه ها توقّف می کنم» ؛ امّا در آنها فرو می افتد ، و می گوید : «از بدعت ها گوشه می گیرم» ؛ امّا در میان آنها فرو می خُسبد . صورت او صورت انسان است ؛ امّا دلش دل حیوان است . نه باب هدایت را می شناسد تا از آن پیروی کند ، و نه باب کوردلی را می شناسد ، تا از آن باز ایستد . چنین شخصی ، مُرده زندگان است .

.


ص: 294

عنه علیه السلام :إنَّ أبغَضَ الخَلائِقِ إلَی اللّهِ رَجُلانِ : رَجُلٌ وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ فَهُوَ جائِرٌ عَن قَصدِ السَّبیلِ ، مَشغوفٌ بِکَلامِ بِدعَهٍ ودُعاءِ ضَلالَهٍ ، فَهُوَ فِتنَهٌ لِمَن افتَتَنَ بِهِ ، ضالٌّ عَن هَدیِ مَن کانَ قَبلَهُ ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقتَدی بِهِ فی حَیاتِهِ وبَعدَ وَفاتِهِ ، حَمّالُ خَطایا غَیرِهِ ، رَهنٌ بِخَطیئَتِهِ . ورَجُلٌ قَمَشَ جَهلاً ، موضِعٌ فی جُهّالِ الاُمَّهِ ، عادٍ فی أغباشِ الفِتنَهِ ، عَمٍ بِما فی عَقدِ الهُدنَهِ ، قَد سَمّاهُ أشباهُ النّاسِ عالِما ولَیسَ بِهِ . (1)

ج جَزاءُ المُبَلِّغِ الَّذی یَقولُ ما لا یَفعَلُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أتَیتُ لَیلَهَ اُسرِیَ بی عَلی قَومٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاریضَ مِن نارٍ ، کُلَّما قُرِضَت وَفَت ، فَقُلتُ : یا جِبریلُ ، مَن هؤُلاءِ ؟ قالَ : خُطَباءُ اُمَّتِکَ الَّذینَ یَقولونَ ما لا یَفعَلونَ ، ویَقرَؤونَ کِتابَ اللّهِ ولا یَعمَلونَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَرَرتُ لَیلَهَ اُسرِیَ بی عَلی قَومٍ تُقرَضُ شِفاهُهُم بِمَقاریضَ مِن نارٍ ، قالَ : قُلتُ : مَن هؤُلاءِ ؟ قالوا : خُطَباءُ مِن أهلِ الدُّنیا ، کانوا یَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ ویَنسَونَ أنفُسَهُم ، وهُم یَتلونَ الکِتابَ ، أفَلا یَعقِلونَ ؟ ! (3)

.

1- .نهج البلاغه : الخطبه 17 ، الإرشاد : ج 1 ص 231 ، کشف الیقین : ص 228 ح 256 ، دعائم الإسلام : ج 1 ص 97 کلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 2 ص 284 ح 2 ؛ مطالب السؤول : ج 1 ص 209 نحوه وراجع : تاریخ دمشق : ج 42 ص 505 .
2- .شعب الإیمان : ج 2 ص 283 ح 1773 ، مسند ابن حنبل : ج 4 ص 360 ح 12856 ، مسند أبی یعلی : ج 4 ص 111 ح 3979 کلاهما نحوه وکلّها عن أنس بن مالک ، کنز العمّال : ج 10 ص 195 ح 29026 ؛ المجازات النبویّه : ص 245 ، إرشاد القلوب : ص 16 کلاهما نحوه ، مستدرک الوسائل : ج 12 ص 205 ح 13889 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 242 ح 12212 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 446 ح 7 ، مسند أبی یعلی : ج 4 ص 11 ح 3979 نحوه وعن أنس بن مالک ، کنز العمّال : ج 10 ص 209 ح 29106 ؛ مجمع البیان : ج 1 ص 215 عن أنس ، تنبیه الخواطر : ج 2 ص 215 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 72 ص 223 .

ص: 295



ج - مجازات مبلّغی که بدانچه می گوید ، عمل نمی کند

امام علی علیه السلام :مبغوض ترینِ آفریدگان نزد خدا ، دو تن اند : آن که خداوند ، او را به خود وا گذاشته و او از جادّه میانه و راست ، منحرف شده و از گفتار بدعت آمیز و فراخوانی به گم راهی ، شادمان است . او برای آن کس که به او فریفته شود ، فتنه است . او از هدایت پیشینیان ، گم راه است و برای هر کس که در زمان حیات و پس از مرگش به او اقتدا کرده ، گم راه کننده . او خطاهای دیگران را به دوش می کشد و در گروِ گناهان خویشتن است و کسی است که لباس نادانی به تن کرده و در میان نادانانِ مردم ، جای گرفته و با شتاب در تاریکی های فتنه ره سپار است و به آنچه در پیمان سازش است ، نابیناست . آدمی صورتان ، او را عالِم می نامند ، در حالی که عالم نیست .

ج مجازات مبلّغی که بدانچه می گوید ، عمل نمی کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در شب معراج به مردمی برخوردم که لب های آنان را با قیچی هایی از آتش می بُریدند و هر چه بُریده می شد ، جایش پُر می شد . گفتم : ای جبرئیل ! اینها چه کسانی اند ؟ گفت : سخنوران امّت تو اند که بدانچه می گویند ، عمل نمی کنند و کتاب خدا را می خوانند ؛ امّا آن را به کار نمی بندند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شب معراج به مردمی برخوردم که لب های آنان را با قیچی هایی از آتش می بُریدند . گفتم : اینان چه کسانی اند ؟ گفتند : سخنورانی از مردم دنیا که مردم را به نیکوکاری فرمان می دهند ؛ امّا خود را فراموش می کنند ، در حالی که قرآن می خوانند . آیا نمی اندیشند ؟!

.


ص: 296

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ فی جَهَنَّمَ أرحِیَهً تَدورُ بِالعُلَماء ، فَیُشرِفُ عَلَیهِم مَن کانَ عَرَفَهُم فِی الدُّنیا ، فَیَقولونَ : مَن صَیَّرَکُم إلی هذا وإنَّما کُنّا نَتَعَلَّمُ مِنکُم ؟ ! قالوا : کُنّا نَأمُرُکُم بِأَمرٍ ونُخالِفُکُم إلی غَیرِهِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ :یا أبا ذَرٍّ ، یَطَّلِعُ قَومٌ مِن أهلِ الجَنَّهِ إلی قَومٍ مِن أهلِ النّارِ ، فَیَقولونَ : ما أدخَلَکُمُ النّارَ ، وإنَّما دَخَلنَا الجَنَّهَ بِفَضلِ تَأدیبِکُم وتَعلیمِکُم ؟ ! فَیَقولونَ : إنّا کُنّا نَأمُرُکُم بِالخَیرِ ولا نَفعَلُهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یُجاءُ بِالرَّجُلِ یَومَ القِیامَهِ فَیُلقی فِی النّارِ ، فَتَندَلِقُ أقتابُهُ فِی النّارِ ، فَیَدورُ کَما یَدورُ الحِمارُ بِرَحاهُ ، فَیَجتَمِعُ أهلُ النّارِ عَلَیهِ فَیَقولونَ : أی فُلانُ ! ما شَأنُکَ ؟ ألَیسَ کُنتَ تَأمُرُنا بِالمَعروفِ وتَنهانا عَنِ المُنکَرِ ؟ ! قالَ : کُنتُ آمُرُکُم بِالمَعروفِ ولا آتیهِ ، وأَنهاکُم عَنِ المُنکَرِ وآتیهِ . (3)

.

1- .الفردوس : ج 1 ص 220 ح 845 عن أبی هریره ، کنز العمّال : ج 10 ص 208 ح 29102 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 527 ح 1162 ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 364 ح 2661 کلاهما عن أبی الأسود الدؤلی، تنبیه الخواطر : ج 2 ص135 نحوه ، بحار الأنوار : ج 77 ص 76 ح 3 ؛ المعجم الکبیر : ج 22 ص 150 ح 405 عن الولید بن عقبه ، تفسیر الفخر الرازی : ج 3 ص 50 عن الشعبی من دون إسنادٍ إلی احدٍ من أهل البیت علیهم السلام وکلاهما نحوه ، کنز العمّال : ج 10 ص 189 ح 28991 .
3- .صحیح البخاری : ج 3 ص 1191 ح 3094، صحیح مسلم : ج 4 ص 2991 ح 51 ، مسند ابن حنبل : ج 8 ص 183 ح 21843 ، المستدرک علی الصحیحین: 4 ص 101 ح 7010 ، السنن الکبری : ج 10 ص 162 ح 20209 کلّها عن اُسامه والاربعه الأخیره نحوه ، کنز العمّال : ج 6 ص 41 ح 14767 .

ص: 297

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :در جهنّم ، آسیاب هایی است که با عالِمان می چرخد . آنان که در دنیا ایشان را می شناختند ، چون آنها را می بینند ، می گویند : چه کسی شما را بدین جا کشانده ، در حالی که ما از شما دانش آموخته ایم ؟ می گویند : ما شما را به کاری فرمان می دادیم و خود ، با انجام دادن کاری دیگر ، با شما مخالفت می کردیم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سفارش خود به ابو ذر :ای ابو ذر ! گروهی از بهشتیان ، گروهی از جهنّمیان را می بینند . به آنان می گویند : چه چیزی شما را در آتش در افکنده ، در حالی که ما به یُمن ادب و علم آموزی از شما ، به بهشت وارد شده ایم ؟ در پاسخ می گویند : ما شما را به نیکی فرمان می دادیم ؛ امّا خود به آن عمل نمی کردیم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت ، شخصی را می آورند و در آتش افکنده می شود و روده های او در آتش فرو می افتند و چنان که الاغ به دور آسیابش می چرخد ، دور خود می چرخد . جهنّمیان به دور او گِرد آمده ، می گویند : فلانی ! تو را چه شده است ؟ آیا تو ما را به معروف ، فرمان نمی دادی و ما را از منکر ، باز نمی داشتی ؟ می گوید : شما را به معروف فرمان می دادم ؛ امّا خود بِدان عمل نمی کردم ، و از منکر ، نهیتان می کردم ؛ امّا خود از آن اجتناب نمی نمودم .

.


ص: 298

عنه صلی الله علیه و آله :یُؤتی بِعُلَماءِ السَّوءِ یَومَ القِیامَهِ فَیُقذَفونَ فی نارِ جَهَنَّمَ ، فَیَدورُ أحَدُهُم فی جَهَنَّمَ بِقُصبِهِ (1) کَما یَدورُ الحِمارُ بِالرَّحی ، فَیُقالُ لَهُ : یا وَیلَکَ ! بِکَ اهتَدَینا ، فَما بالُکَ ؟ ! قالَ : إنّی کُنتُ اُخالِفُ ما کُنتُ أنهاکُم . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :یُحشَرُ عَشَرَهُ أصنافٍ مِن اُمَّتی أشتاتا . . . بَعضُهُم صُمٌّ بُکمٌ لا یَعقِلونَ ، وبَعضُهُم یَمضَغونَ ألسِنَتَهُم فَیَسیلُ القَیحُ مِن أفواهِهِم . . . وَالَّذینَ یَمضَغونَ بِأَلسِنَتِهِم فَالعُلَماءُ وَالقُضاهُ الذَّینَ خالَفَ أعمالُهُم أقوالَهُم . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن دَعَا النّاسَ إلی قَولٍ أو عَمَلٍ ولَم یَعمَل هُوَ بِهِ ، لَم یَزَل فی سَخَطِ اللّهِ حَتّی یَکُفَّ ، أو یَعمَلَ بِما قالَ أو دَعا إلَیهِ . (4)

الإمام الباقر علیه السلام لِیَزیدَ الصّائِغِ :یا یَزیدُ ، إنَّ أشَدَّ النّاسِ حَسرَهً یَومَ القِیامَهِ الَّذینَ وَصَفُوا العَدلَ ثُمَّ خالَفوهُ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ تَعالی : «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَاحَسْرَتَی عَلَی مَا فَرَّطتُ فِی جَنْبِ اللَّه» (5) . (6)

.

1- .القُصْب بالضمّ : المِعَی . وقیل : القُصْب : اسمٌ للأمعاء کلّها . وقیل : هو ما کان أسفَل البطن من الأمعاء (النهایه : 4 ص 67 «قصب») .
2- .کنز العمّال : ج 10 ص 207 ح 29097 نقلاً عن ابن النجّار عن أبی هریره .
3- .مجمع البیان : ج 10 ص 642 عن البراء بن عازب ، بحار الأنوار : ج 7 ص 89 ؛ تفسیر القرطبی : ج 19 ص 175 عن معاذ بن جبل ، تفسیر الثعلبی : ج 10 ص 115 عن البراء بن عازب ، الدرّ المنثور : ج 8 ص 393 نقلاً عن مردویه عن البراء بن عازب .
4- .حلیه الأولیاء : ج 2 ص 7 ، تفسیر ابن کثیر : ج 1 ص 124 کلاهما عن ابن عمر ، کنز العمّال : ج 10 ص 210 ح 29108 .
5- .الزمر : 56 .
6- .المحاسن : ج 1 ص 212 ح 382 عن یزید الصائغ ، الکافی : ج 2 ص 176 ح 2 و ص 300 ح 5 عن خیثمه ، تحف العقول : ص 298 ، قرب الإسناد : ص 33 ح 106 عن بکر بن محمّد الأزدی عن الإمام الصادق علیه السلام ، کشف الریبه : ص 96 عن خیثمه ولیس فیها الآیه الشریفه ، بحار الأنوار : ج 2 ص 30 ح 15 .

ص: 299

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت ، عالمان بد را می آورند و در آتش جهنّم می افکنند ، و برخی از ایشان به روده ، به سان چرخیدن الاغ به دور آسیاب ، چرخانده می شوند . به او گفته می شود : وای بر تو ! ما به دست تو هدایت شده ایم . تو را چه شده است ؟! می گوید : در آنچه شما را نهی می کردم ، با شما هم صدا نبودم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ده دسته از امّت مرا به صورت پراکنده محشور می کنند : ... برخی از آنان کَر و لال و فاقد عقل اند ، و برخی زبانشان را می جَوَند و چرک از دهانشان خارج می شود ... . آنان که زبان های خود را می جَوَند ، علما و قضات اند که کردارشان با گفتارشان هماهنگ نبوده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس مردم را به گفتار یا رفتاری دعوت کند و خود بدان عمل نکند ، هماره مشمول خشم خداست تا آن که از این کار باز ایستد ، یا بدانچه می گوید یا بدان فرا می خواند ، عمل کند .

امام باقر علیه السلام به یزید صائغ :ای یزید ! حسرت آنان که عدالت را توصیف کرده اند ، امّا با آن به مخالفت برخاسته اند ، در روز قیامت ، از همه شدیدتر است ، و شاهد آن ، این سخن خداوند متعال است : «تا آن که [مبادا] کسی بگوید : دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم !» .

.


ص: 300

7 / 2الإِکراهُالکتاب«لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَی لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (1)

«وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَأَمَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ» . (2)

«فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ * لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ * إِلَّا مَن تَوَلَّی وَ کَفَرَ» . (3)

«وَ مَا أَنتَ عَلَیْهِم بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ» . (4)

«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ * إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِم مِّنَ السَّمَاءِ ءَایَهً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ» . (5)

«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَی ءَاثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُواْ بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا * إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الْأَرْضِ زِینَهً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» . (6)

الحدیثالتّوحید عن أبی الصّلت عبد السّلام بن صالح الهرویّ :سَأَلَ المَأمونُ یَوما عَلِیَّ بنَ موسَی الرِّضا علیه السلام فَقالَ لَهُ : یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، ما مَعنی قَولِ اللّهِ عز و جل : «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَأَمَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ» ؟ فَقالَ الرِّضا علیه السلام : حَدَّثَنی أبی موسَی بنُ جَعفَرٍ ، عَن أبیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ ، عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ، عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ ، عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ ، عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام : أنَّ المُسلِمینَ قالوا لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : لَو أکرَهتَ یا رَسولَ اللّهِ مَن قَدَرتَ عَلَیهِ مِنَ النّاسِ عَلَی الإِسلامِ کَثُرَ عَدَدُنا وقَوینا عَلی عَدُوِّنا ! فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : ما کُنتُ لِأَلقَی اللّهَ عز و جل بِبِدعَهٍ لَم یُحدِث إلَیَّ فیها شَیئا ، وما أنَا مِنَ المُتَکَلِّفینَ . فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی : یا مُحَمَّدُ «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَأَمَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا» عَلی سَبیلِ الإِلجاءِ وَالاِضطِرارِ فِی الدُّنیا کَما یُؤمِنونَ عِندَ المُعایَنَهِ ورُؤیَهِ البَأسِ فِی الآخِرَهِ ، ولَو فَعَلتُ ذلِکَ بِهِم لَم یَستَحِقّوا مِنّی ثَوابا ولا مَدحا ، لکِنّی اُریدُ مِنهُم أن یُؤمِنوا مُختارینَ غَیرَ مُضطَرّینَ ؛ لِیَستَحِقّوا مِنِّی الزُّلفی وَالکَرامَهَ ودَوامَ الخُلودِ فی جَنَّهِ الخُلدِ . (7)

.

1- .البقره : 256 .
2- .یونس : 99 .
3- .الغاشیه : 21 23 .
4- .ق : 45 .
5- .الشعراء : 3 و 4 .
6- .الکهف : 6 و 7 .
7- .التوحید : ص 341 ح 11 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 135 ح 33 ، الاحتجاج : ج 2 ص 394 ح 302 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 50 ح 80 .

ص: 301